دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

آرزوهای ویکتور هوگو

"آرزوهای ویکتور هوگو"
 
 
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد
و پس از تناییت، نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد
بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی.
 
برایت همچنان آرزو دارم که دوستانی داشته باشی
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست، و برخی دوستدار
مه دسته کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
 
و چون زندگی بدین گونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد
که دستکم، یکی از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خودت غره نشوی.
 
و نیز آرزومندم مفید باشی، نه خیلی غیر ضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.
 
همچنین، برایت آرزومندم که صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیری می کنند
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
 
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم نا امیدی نشوی
چرا که هر سنی، خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
 
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد
چرا که به این طریق
به رایگان احساس زیبایی خواهی یافت.
 
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند که خرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
 
بعلاوه، آرزومندم که پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه، سالی یکبار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: این مال من است؟
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است.
 
و در پایان، اگر مردی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

سخنان بزرگان

سخنان بزرگان"
 
1) کسی که عقل را بر احساساتش غلبه دهد، قوی ترین انسان روی زمین است.
(امام علی)
 
2) راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است.
                                                (ویل کارنگی)
 
3) اگر آینه نبود، همیشه خود را جوان می دانستم.
                                                (پیکاسو)
 
4) افسوس که جوان نمی داند و پیر نمی تواند.
                                            (محمد حجازی)
 
5) گروهی از ما، آنچنان حواسمان به چیزهایی که نداریم معطوف است که دیگر نمی توانیم از آنچه داریم لذت ببریم.
                                (جودی تاتل مام)
 
6) من همه چیزم را به گرسنگی و مشقت های ایام جوانی مدیونم.
                                                                (ناپلئون بناپارت)
 
7) اتلاف وقت، گران بهاترین خرج هاست.
                                            (بالزاک)
 
8) احتیاط، تنها برای پیران نیست، جوانانی که احتیاط نکنند بدانند که هرگز به پیری نخواهند رسید.
                   (باخ)
 
9) عجیب است که انسان نه می تواند برای تولدش شادی کند و نه برای مرگش عزا بگیرد.
        (ژرژ سیمنون)
 
10) ازدواج، تنها زنجیری است که همگان به رضا و و رغبت آن را به دست و پای خود می بندند.
                (فرانسوا موریاک)
 
11) حرفی را بزن که بتونی بنویسی، چیزی را بنویس که بتونی امضا کنی، چیزی را امضا کن که بتونی پاش وایسی.
(ناپلئون بناپارت)
 
12) دنیا به قدری بزرگ است که برای همه جا هست به جای آنکه جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.
(چارلی چاپلین)
 
13) زندگی آن چیزی است که برای تو اتفاق می افتد، در حالی که تو سرگرم برنامه ریزی های دیگری هستی.
                                 (جان لنون)
 
14) نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند.
     (اورپیدس)
 
15) عاشق بودن، همان است که بدانی دیگری کامل نیست. بتوانی بخش های نازیبا را ببینی ولی بر بخش هایی که دوست می داری تاکید کنی و شادمانه هر دو را بپذیری.
               (ترزا. ام. ریچیز)
 
16) کسی که راهی را با عشق می پیماید، هرگز راه را تنها نپیموده است.
(سی تی دیویس)
 
17) نفرت هرگز با نفرت پایان نمی یابد،نفرت تنها و تنها تسلیم عشق خواهد شد.
(بودا)
 
18) اگر تنها بتوانی چنانکه باید عشق بورزی، شادترین و تواناترین موجود در جهان خواهی بود.
                (امه فوکس)                                          
 
19) دنیا جای زیبایی برای ماندن نیست.
                                      (نیکی جیووانی)
 
20) انتخاب همسفر درست، مهم ترین گام در تضمین شادی و سرور سفر است.
(آندیان اندرسون)
 
 
21) طبیعت والاترین حاصل ها را با ساده ترین ابزار می آفریند:
آفتاب، گل ها، آب و عشق.
                         (هاینریش هاینه)
 
22) سرمایه خود را از چیزهایی که از ذات تو خارج بود، مساز.
                                                                    (افلاطون)
 
23) با کارهای بد به سمت انجام کارهای خوب مرو.
                                                         (افلاطون)
 
24) شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه آرزو کنید بزرگ می شوید.
         (جیمز آلن)
 
25) بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن.
                                                                 (دکترعلی شریعتی)

روش نگارش نامه عاشقانه

روش نگارش نامه عاشقانه

 

 

چه چیزی میـتواند رمانتیک تر از دریافت یک نامه عاشقانه دسـت نـویس بـاشـد. ایـن نوع نامه ها هنوز هم به عنوان یکـی از بـهتـریـن هدیه های ولنتاین به شمار می روند اما نـبـایـد آنـهـا را مـخـتـص فـوریـه بـدانـیم در هر زمان از سال نـامـه هـای عـاشـقـانه تجلی قدرتمندی از عشق شمـا را پدیدار می سازند.

لازم نیـست کـه حـتما شکسپیر باشید تا بتوانبد یک نامه عـاشـقـانه کـامل و بی نقص بنویسید فقط کافی است که بتـوانیـد احسـاسـات خـود را منـتـقل کـنید. چیزی که نامه عـاشقانه را از سایر نامه ها مجزا می کند خصوصی بودن آن اسـت. از ایـن طـریـق بـه محبوب خود نشان می دهید کـه او را بـه خـوبـی مـی شنـاسـید و ایـن آگاهی را فقط و فقط از طریق عشق خود بدست آورده اید.

تمام چیزی که برای شروع به آن نیاز دارید در دست داشتن قلم و کاغذ مناسب است. سعی کنید به جای کاغذهای با عکس گل سرخ و آندسته از کاغذهایی که در حاشیه آن تصویر الهه های عشق (کودکی برهنه) چاپ شده است از یک کارت محکم استفاده کنید. گیرنده این نامه می خواهد از آن برای سال های درازی نگهداری کند برای همین نوشتن بر روی یک کارت محکم به دوام آن کمک می کند.

سعی کنید در نوشتن صریح باشید. به او بگویید که دقیقا چه احساسی را در شما ایجاد می کند و چه کاری انجام می دهد که باعث می شود شما یک چنین احساسی داشته باشید. از ضمیر دوم شخص "تو" استفاده کنید تا نامه شما مستقیما او را مخاطب قرار دهد. پیش از اینکه شروع به نوشتن کنید چند لحظه صبر کنید و به محبوب خود فکر کنید. شاید سوالات زیر به شما کمک کند تا بتوانید افکارتان را بهتر به جریان بیندازید:

- بهترین توانایی او چیست؟

- متوجه چه چیزی در او شده اید که خودش قبلا از آن خبر نداشته؟

- رمانتیک ترین کاری که او تا به حال برای شما انجام داده چیست؟

- در امور روزمره زندگی چه کاری انجام می دهد که گویای اهمیت او نسبت به شماست؟

- چه موقع عاشق او شدید؟

- کدامیک از خوبی های او شما را شگفت زده می کند؟

- بهترین خاطره مشترکتان چیست؟

- از زمانیکه به هم پیوستید چه تغییراتی در زندگی شما ایجاد شد؟

البته شما می توانید نامه را به هر طریق که مایل بودید شروع کنید فقط کافی است نام او را ذکر کنید. لازم نیست که از همان ابتدا خیلی احساساتی برخورد کنید. یک "عزیزم" ساده کفایت می کند. نامه را با توضیح یکی از خصوصیات ویژه او که آنرا دوست می دارید شروع کنید. سعی کنید در مورد او از جمله های منحصر به فرد استفاده کنید، مثلا "من هیچ گاه در زندگی خود با کسی که به اندازه تو ....... باشد ملاقات نکرده ام." و یا " هیچ کس هیچ موقع به اندازه تو باعث نشده بود که من احساس ...... کنم." با یک چنین مقدمه ای به او ثابت می شود که رتبه بندی او در ذهن شما با بقیه فرق می کند و جایگاه او از سایرین بالاتر است.

یک راه ساده برای شروع نامه های عاشقانه
در نوشته های خود احساسات واقعی تان را نسبت به او بیان کنید، از مثال هایی استفاده کنید که نشان دهنده توجه شما نسبت به طرف مقابل باشد. مطمئنا کارهایی که برای خوشحال کردنتان انجام داده برای شما ارزشمند هستند پس بهتر است این امور را مجددا به او یاد آوری کنید. خاطره مورد علاقه تان را مرور کنید، برای آینده آرزوهای خوب کنید و گفتن " دوستت دارم" را نیز فراموش نکنید. لازم نیست که نامه شما خیلی طولانی و یا کوتاه باشد فقط باید صداقت را رعایت کنید و صمیمی باشید.

هیچ قانونی وجود ندارد که شما را ملزم به استفاده از شعر در نامه های عاشقانه کند اما اگر دوست داشته باشید می توانید چند بیت شعر مناسب به سلیقه خود انتخاب کنید و آنرا در متن نامه بگنجانید. اگر سروده خاصی در ذهن شما نیست می توانید از شعرهایی که به صورت online موجود هستند استفاده کنید. اما اگر از شعرهای کلاسیک خسته شده اید و به دنبال  ابیات غیر معمول می گردید من کتاب "با من تا انتهای عشق برقص" به نویسندگی لئونارد کوهن را به شما معرفی می کنم.

هنگامیکه نامه کامل شد یکبار دیگر آنرا با دقت بخوانید و اگر به اشتباهی بر خوردید آنرا تصحیح کنید. این نامه قرار است بارها و بارها خوانده می شود شما که نمی خواهید یک اشتباه کوچک تاثیر آنرا از بین ببرد.

اگر می خوهید تاثیر نامه دو برابر شود باید در آنرا مهر و موم کنید. این روزها پاکت های دارای مهر و موم در هر مغازه لوازم تحریر فروشی پیدا می شوند. اما استفاده از یک تکه شمع آب شده تیره رنگ خیلی رمانتیک تر است. این کار بسیار ساده است: شمع را روشن کنید ، هنگامیکه آب می شد چند قطره از آن را با دقت کافی بر روی در پاکت بچکانید و چند لحظه منظر بمانید تا کاملا خشک شود.

زمانیکه نامه کامل شد آنرا پست کنید و منتظر پاسخ آن بمانید. اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید ممکن است روزی خودتان نیز یک نامه عاشقانه دریافت کنید. 

ستاره

 

ستاره گم شد و خورشید سر زد

پرستویی به بام خانه پر زد

در آن صبحم صفای آرزویی

شب اندیشه را رنگ سحر زد

پرستو باشیم و از دام این خاک

گشایم پر به سوی بام افلاک

ز چشم انداز بی پایان گردون

در آویزم به دنیایی طربناک

پرستو باشم و از بام هستی

بخوانم نغمه های شوق و مستی

سرودی سر کنم با خاطری شاد

سرود عشق و ‌آزادی پرستی

پرستو باشم از بامی به بامی

صفای صبح را گویم سلامی

بهاران را برم هر جا نویدی

جوانان را دهم هر سو پیامی

تو هم روزی اگر پرسی ز حالم

  لب بامت ز حال دل بنـــــــــــالم

وگر پروا کنم بر من نگیری

که می ترسم زنی سنگی به بالـــــــم

باران عشق من

                                    باران عشق من



در زیر باران نشسته بودم… چشمم را به آسمان دوخته بودم…

چشمم را به ابرهای سرگردان دوخته بودم…انتظار می کشیدم…انتظار قطره ای

عاشق از باران که از آسمان بیاید و بر چشمانم بنشیند… تا شاید چشمانم عاشق آن
قطره شود… باران می بارید آسمان می نالید، ابرها بی قرار بودند…صدای رعد ابرها

سکوت آسمان را در هم شکسته بود… خیس خیس شده بودم ، مثل پرنده ای در زیر

باران…! دوست داشتم پرواز کنم در اوج آسمانها تا شاید خودم قطره
عاشق را میان

این همه قطره پیدا کنم… می دانستم قطره هایی که از آسمان می ریزد اشکهای

آسمان است… اشکهایی که هر قطره از آن خاطره ای بیش نبود… در رویاهایم پرواز

کردم ، در اوج آسمانها، در میان ابرها، در میان قطره ها! چطور می شود از میان این

همه قطره باران ، قطره
عاشق را پیدا کرد؟! قطره هایی که هر وقت به زمین

میریخت یا به دریا می رفت!، یا به رودخانه! ، یا به صحرا می رفت و به زمین فرو می

رفت و یا بر روی گل می نشست!… من به دنبال قطره ای بودم که بر روی چشمانم بنشیند…

نه قطره ای که عاشق دریا یا گل شود…و یا اینکه ناپدید شود!… من قطره عاشق را

می خواستم که یک رنگ باشد!… همان رنگ باران
عشق من…! نگاهم به باران بود ،

در دلم چه غوغایی بود!… انتظار به سر رسید ، قطره
عاشق به چشمانم نرسید!…

باران کم کم داشت رد خود را گم می کرد…و آسمان داشت آرام میگرفت! دلم نمی

خواست آسمان آرام بگیرد اما…! من نا امید نشدم و باز هم منتظر ماندم… آنقدر انتظار
کشیدم تا…قطره آخرباران را از آن بالاها می دیدم… قطره ای که آرزو داشتم به

چشمانم بنشیند… آرزو داشتم بیاید و با چشمانم دوست شود… قطره باران داشت 

به سوی چشمانم می آمد… نگاهم همچنان به آن قطره بود…طوفان سعی داشت

قطره را از چشمانم جدا کند و نگذارد به چشمانم بنشیند… اما آن قطره
عشق با

طوفان جنگید ، از طوفان گذشت و به چشمانم نشست…چه لحظه قشنگی…در

همان لحظه که قطره باران
عشقم داشت به زمین می ریخت چشمان من هم شروع

به اشک ریختن کرد… اشکهایم با آن قطره یکی شده بود…احساس کردم قطره

عاشق در قلبم نشسته…به قطره وابسته شدم… آن قطره پاک پاک بود چون از

آسمان آمده بود…همان قطره ای که باران
عشقم به من هدیه داد…

بعدها

بعدها

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروز ها ‚ دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد می آرم که در دستان من
روزگاری شعله میزد خون شعر
خاک میخواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یکسو می روند
پرده های تیره دنیای من چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر آینه می ماند به جای
تار مویی نقش دستی شانه ای
می رهم از خویش و میمانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می شود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان میشود
می شتابند از پی هم بی شکیب
روزها و هفته ها و ماهها
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره میماند به چشم راهها
لیک دیگر پیکر سرد مرا
می فشارد خاک دامنگیر خاک
بی تو دور از ضربه های قلب تو
قلب من میپوسد آنجا زیر خاک
بعد ها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام می ماند به راه
فارغ از افسانه های نام و ننگ
 
 

خوشبختی خطر کردن است....

خوشبختی خطر کردن است....
دلبسته ی کفش هایش بود.کفش هایی که یادگار سال های نو جوانی اش بودند.دلش نمی آمد دورشان بیندازد.هنوز همان ها را می پوشید.اما کفش ها تنگ بودند و پایش را می زدند.قدم از قدم اگر بر می داشت تاولی تازه نصیبش می شد.
سعی می کرد کمتر راه برود زیرا که رفتن دردناک است.
می نشست و زانوانش را بغل می گرفت و می گفت:خانه کوچک است و شهر کوچک و دنیا کوچک.
                
 
می نشست و می گفت:زندگی بوی ملالت می دهد و تکرار.می نشست و می گفت :خوشبختی تنها یک دروغ قدیمی است.
او نشسته بود و می گفت .........که پارسایی از کنار او رد شد.پارسا پا برهنه بود و بی پای افزار.او را که دید لبخندی زد و گفت:خوشبختی دروغ نیست اما شاید تو خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی خطر کردن است و زیباترین خطر از دست دادن.
تا تو به این کفش های تنگ آویخته ای دنیا کوچک است و زندگی ملال آور .جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده ای.اما او رو به پارسا کرد و به مسخره گفت:اگر راست می گویی پس خودت چرا کفش تازه به پا نمی کنی تا پا برهنه نباشی؟
پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم پای افزاری بود.هر بار که از سفر برگشتم پای افزار پیشینم تنگ شده بود و هر بار دانستم که قدری بزرگتر شده ام.هزاران جاده را پیمودم و هزارها پای افزار را دور انداختم تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد که باید آن را پرداخت.
حالا پا برهنگی پای افزار من است زیرا هیچ پای افزاری دیگر اندازه ی من نیست.
پارسا این را گفت و رفت...

انسان و پرنده

 
 
پرنده بر شانه های انسان نشست.انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت:
 
اما من درخت نیستم.تو نمی توانی روی شانه های من آشیانه بسازی.
 
پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها
 
وانسانها را اشتباه می گیرم.
 
انسان خندید و این به نظرش بزرگ ترین اشتباه ممکن بود. پرنده گفت:
 
راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید.
 
پرنده گفت :نمی دانی توی آسمان چقدر جایت خالی است.انسان دیگر نخندید.
 
انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد .چیزی که نمی دانست چیست!!
 
شاید یگ آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی.
 
پرنده گفت :غیر از تو پرنده های دیگری را هم هم می شناسم که پر زدن از یادشان
 
رفته است.درست است که پرواز برای یک پرنده ضروری است اما اگر تمرین نکند ،
 
فراموشش می شود.
 
پرنده این را گفت و پر زد .
انسان رد پرنده را دنبال کرد تا چشمش به یک آبی بزرگ افتاد
 
و  به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود
 
و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.
 
آنگاه خدا  بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت:
 
یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟
 
زمین و آسمان هر دو برای تو بود اما تو آسمان را ندیدی.
 
راستی عزیزم بال هایت را کجا گذاشتتی؟
 
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد .
آنگاه سر در آغوش خدا گذاشت و آرام گریست.

گوشی های دو سیمکارته

با سلام خدمت دوستان عزیز

ببخشید چند روزی هست خیلی سرم شلوغ شده و نتونستم میل بزنم

بنا به در خواست یکی از دوستان عزیز اطلاعاتی در مورد گوشی های دو سیمکارته رو براتون گذاشتم....امیدوام به دردتون بخوره

گوشی های دو سیمکارته - با قابلیت، بی کیفیت

یک گوشی، دو سیم کارت

از حدود شش ماه پیش گوشی هایی پا به عرصه متنوع انواع گوشی تلفن همراه گذاشتند که ظرفیت دو سیم کارت را داشته و علاوه بر آن دارای تکنولوژی دریافت کانال های تلویزیونی نیز هستند.
این گوشی ها که در اوایل ورودشان به بازار با نام TV mobile شناخته می شدند به امکانات دیگری چون تجهیز به صفحه لمسی، دوربین های 2 و 3مگاپیکسلی و... نیز مجهز هستند.
فروشندگان بازار NEC، FTF، NOKLA و AOK و... را از مارک.های موجود این کالا در بازار معرفی می کنند که در این بین گوشی های NEC از فروش بالاتری برخوردارند.
قابلیت اتصال دو سیم کارت و استفاده از دو سیم کارت به طور همزمان، تجهیز به دو دوربین عکاسی و فیلمبرداری، قابلیت اتصال مستقیم به تلویزیون از طریق کابل مخصوص USB برای پخش تصاویر و فیلم های گوشی، دریافت کانال های تلویزیونی ایران، تجهیز به کابل USB ویژه برای اتصال به کامپیوتر، تجهیز به اسپیکرهای قوی سه بانده با کیفیت و وضوح صدای بالا و... برخی از ویژگی های این گوشی های دو سیم کارته NEC هستند.



ثابت، یک واردکننده انواع گوشی دوسیم کارته می.گوید: این گوشی ها، اگرچه چینی هستند و از قیمت پایینی (حدود 150 تا 300هزار تومان) برخوردارند، اما کیفیت آنتن دهی و صدای بسیار بالایی داشته و قابلیت های زیادی دارند.
این درحالی است که ?علی مردانی? یکی از دارندگان این گوشی معتقد است، طی سه ماه استفاده از این گوشی متوجه کیفیت پایین آنتن دهی گوشی شده است.
به گفته وی، گوشی های دو سیم کارته اگرچه قابلیت های زیادی دارند، اما هیچ کدام از این قابلیت ها در حد استاندارد نیست. به عنوان مثال کیفیت تصاویر دوربین دو مگاپیکسلی این گوشی ها در حد دوربین 3/1 سایر گوشی های موجود در بازار است.
از طرفی آنتن دهی ضعیف، پارازیت های مداوم هنگام پخش برنامه های تلویزیونی و هنگ کردن های مداوم گوشی، بسیاری از دارندگان گوشی های دو سیم کارته را با مشکل مواجه کرده است و از آنجا که این گوشی ها بدون گارانتی و یا با گارانتی های متفرقه وارد بازار شده اند، اعتراض و شکایت کاربران این کالا بی نتیجه می ماند.
سروش یک فروشنده دیگر در این زمینه می گوید: ?گوشی های دو سیم کارته در ماه های اولیه ورودشان به بازار با قیمتی حدود 400 تا 600هزار تومان عرضه می شدند که فروش پایینی نیز داشتند اما طی دو ماه پس از ورودشان به بازار به فروش بالایی دست یافتند. این فروشنده معتقد است دوران طلایی فروش این گوشی ها طی ماه.های تیر و مرداد ماه گذشته بود و پس از آن با آشکار شدن معایب این گوشی ها، روز به.روز از میزان فروش این گوشی ها کاسته شد.
به گفته وی، بر خلاف ادعای عرضه کنندگان گوشی های دو سیم کارته، در بسیاری از این گوشی ها، دو سیم کارت به طور همزمان فعال نمی شوند و همچنین باتری این گوشی ها بسیار ضعیف است و قابلیت نگهداری شارژ باتری برای مدت طولانی را نیز ندارد.
از طرفی کیفیت آنتن دهی و کیفیت تصاویر گرفته شده توسط دوربین این گوشی ها بسیار پایین است.
وی معتقد است، تنها حسن این گوشی ها صدای بالا و باکیفیت آنها است که آن هم به مدد نصب اسپیکرهای قوی پشت گوشی حاصل شده است.
به عنوان مثال مدل N888 به 6 اسپیکر قوی مجهز است که صدا با وضوح بالا توسط آن پخش می شود، ولی دوربین VGA این گوشی آنقدر بی کیفیت است که کاربر از تماشای تصاویر گرفته شده توسط آن ناامید می شود.

انواع گوشی دو سیم کارته
گوشی های دو سیم کارته در انواع مختلفی به بازار عرضه شده اند که گوشی های دو سیم کارته ساده و گوشی های دو سیم کارته تلویزیونی از آن جمله اند.
معروف، یک واردکننده انواع گوشی دو سیم کارته می گوید: ?طی دو تا سه ماه گذشته گوشی های سه سیم کارته نیز وارد بازار شده اند که متاسفانه از کیفیت بالایی برخوردار نیستند.?
وی در ادامه می.گوید: ?گوشی های دو سیم کارته دارای ویژگی هایی چون قابلیت نصب ویندوز، تجهیز به صفحه لمس، کارت حافظه 128 مگابایتی، کیفیت صدای بالا و... بوده که قیمتی حدود 150 تا 200هزار تومان دارند. گوشی های تلویزیونی یا همان TV mobileهای خودمان هم به کابل مخصوص اتصال به تلویزیون، صفحه لمسی، دوربین عکاسی و فیلمبرداری مجهز هستند که قیمتی حدود 200 تا 300 و گاه در پاره ای موارد 350هزارتومان دارند.?
احمدی، یک واردکننده انواع گوشی تلویزیونی تجهیز به باتری خورشیدی را از ویژگی جدید برخی از این گوشی ها می.داند و می گوید: با توجه به اینکه این گوشی..ها روز به روز پیشرفته تر می شوند، اما آمار فروش آنها کاهش یافته است.

پرفروش ها
فروشندگان بازار مدل N95 از گوشی.های دو سیم.کارته NOKLA و مدل N888 از گوشی.های NEC جزو پرفروش.های بازار هستند که به ترتیب با قیمت 180 تا 210هزار و 220 تا 250هزار تومان به فروش می.رسند.
N95 به صفحه LCD لمسی بزرگ، اسپیکرهای قوی و دوربین عکاسی و فیلمبرداری مجهز است.
N888 نیز به 6اسپیکر قوی، دوربین عکاسی و فیلمبرداری 3/1مگاپیکسلی مجهز است.
مدل 805 از گوشی.های FTF نیز یکی از گوشی.های گرانقیمت دو سیم.کارته است که به دوربین 3مگاپیکسلی، صفحه LCD بزرگ لمسی و اسپیکرهای قوی مجهز است و با قیمت 325تا 350هزار.تومان به فروش می رسد.
آیت یک فروشنده دیگر مدل P110 از گوشی های AOK را که به یک دوربین دو مگاپیکسلی، اسپیکرهای قوی، صفحه نمایشLCDا5/3 اینچی و... مجهز است را جزو پرفروش های این برند در بازار معرفی کرد که با قیمت 250هزار تومان به فروش می رسد.
همچنین مدل ستاره قرمز از گوشی های تلویزیونی NEC که به یک دوربین
سه مگاپیکسلی مجهز است از مدل های معروف بازار است که با قیمت 250هزار تا 300هزار تومان به فروش می رسد.

بایدها و نباید های گوشی های دو سیم کارت
سالاری یک فروشنده گوشی در این باره می گوید: در این گوشی ها دو محفظه برای سیم کارت تعبیه شده است، اما عملا فقط یکی از آنها کارایی دارد. در حقیقت می توان گفت در این مسیر پیشرفتی حاصل نشده است، جز اینکه تعویض سیم کارت بدون خاموش کردن گوشی امکان پذیر است.
وی معتقد است از آنجا که این گوشی های چینی به رغم قابلیت های زیاد کیفیت پایینی دارند، با قیمت نسبتا پایینی نیز به بازار عرضه می شوند.
این در حالی است که اگر شرکتی مانند نوکیا با سونی اریکسون تصمیم به عرضه گوشی با این قابلیت.ها به بازار بگیرد، قیمت آن از مرز یک.میلیون و 500 و حتی دو میلیون تومان می گذرد و این چندان مقرون به صرفه نیست. به همین دلیل شرکت های معروف تولیدکننده گوشی اقدام به تولید گوشی دو سیم کارته نکرده اند. به گفته وی، از آنجا که چین به کیفیت فکر نمی کند و تنها به عرضه کالا با قیمت پایین می اندیشد، این گوشی ها را به طور انبوه با قیمت پایین به بازار عرضه می کند.

نوکیا و عرضه گوشی دوسیم کارته
یک فروشنده می.گوید: شرکت نوکیا اعلام کرده است، طی سال آینده به منظور رقابت به NOKLA که از برند NOKIA استفاده یا بهتر بگوییم سوء استفاده کرده، قصد دارد اولین گوشی دوسیم کارته خود را روانه بازار کند که پیش بینی می شود قیمت آن بالای یک میلیون تومان باشد.
این فروشنده می گوید: اکثر گوشی های دو سیم کارته موجود در بازار دچار مشکلات نرم افزاری هستند و تعمیر آنها کار مشکلی است. پس به عبارتی می توان آنها را گوشی هایی یک بار مصرف خواند.

برداشت آخر
سیمکارت ایرانسل و تالیا را در یک گوشی 300هزار تومانی دو سیم کارته می اندازد.
برای خرید دو سیم کارت جمعا 60هزار تومان هزینه کرده و به امید استفاده همزمان از دو سیم کارت گوشی جدیدش را به ذوق در دست می فشارد.
اما... پس از دوروز متوجه می شود گوشی آن طورها هم که باید کار نمی کند.
چطور ممکن است؟
رییس هیات مدیره شرکت مخابرات ایران چند روز پیش اعلام کرده بود این گوشی ها سیم کارت های هر دو اپراتور را پشتیبانی می کنند.
با تعجب به گوشی جدیدش نگاهی می اندازد.
در این افکار غوطه ور است که ناگهان به یاد سیم کارت های دوقلوی اپراتور اول که قرار بود وارد بازار شوند، می افتد.
پس از کمی پرس وجو متوجه می شود عرضه این سیم کارت ها توسط شرکت ارتباطات سیار منتفی شده است.
این سیم کارت ها قرار بود برای مقابله با گوشی های دوسیم کارته به بازار عرضه شوند، ولی طبق اعلام رییس هیات مدیره شرکت مخابرات به علت عرضه بی رویه گوشی های دوسیم کارته امیدی به استقبال از این گوشی ها نیست.
به نظر می رسد شرکت مخابرات خواسته جلوی ضرر احتمالی را پیش از وقوع بگیرد. به همین دلیل از عرضه این سیم کارت ها به بازار خودداری کرده است.

در جدول زیر برخی از مدل های پرفروش گوشی های دو سیم کارته معرفی شده اند

NEC
مدل886
قابلیت : پخش شبکه های تلویزیونی داخلی، تجهیز به صفحه نمایش 3اینچی و دوربین 2مگاپیکسلی
قیمت : 265000تومان
گوشی های دو سیمکارته - با قابلیت، بی کیفیت

NOKLA
مدل:N95
قابلیت :مجهز به اسپیکرهای قوی، صفحه نمایش 3LCD اینچی و دوربین عکاسی و فیلمبرداری
قیمت:200000تومان


AOK
مدل:P110
قابلیت :تجهیز به دوربین 2مگاپیکسلی، قلم نوری، حافظه 32مگابایتی
قیمت:250000تومان
امیدوارم خوشتون اومده باشه

خدایا

خدایا چقدر از تو دور شده ام
احساس میکنم مدتهاست که رهایم کرده ای
یا شاید مرا به دیگران سپردی
پیشترها همیشه دستهای نوازشگرت  را روی دل زخمی ام احساس میکردم
پیشترها وقتی دلتنگ بودم میـآمدی روی تختم و درست کنار من مینشستی
 و با حضورت آرامشی به من میدادی و میرفتی .
میدانم کسی نمیتواند بپذیرد
که من و تو درست کنار هم مینشستیم
و گاهی روبروی هم
و تو از عرش خدایی ات
به فرش اتاقم پا میگذاشتی .
کسی باور نمیکند که پیشترها حضورت و وجودت را لمس میکردم
پیشترها همه چیز فرق میکرد
پیشترها هر شب در بزم تنهایی ام حضور داشتی
پیشترها تو فقط خدا نبودی ، دوست بودی ؛
پیشترها سجاده را که میگشودم ....
میدانم .
مدتهاست که سجاده ام را باز نکرده ام .
دلم برای سجاده کوچکم
 که جهانی بزرگ و لایتنهای را
در تار و پود خود جای داده ؛ تنگ شده است
معبودم ؛ چگونه از تو دور شدم ؟
تو را گم کرده ام
تو را کم آورده ام
دلم را خالی میکنم
برگرد
به خانه ات برگرد

می خوام از اینجا بروم

من به دنبال اتاقی خالی
روزها می گردم
تا از اینجا بروم

من به دنبال اتاقی خالی
کز دل پنجره اش
عطر گل بوته ی شبنم زده ای می گذرد
کز دل پنجره اش
ناله و سوز نی غمزده ای میگذرد
روزهاست می گردم
تا از اینجا بروم

من به دنبال گلیمی ساده
سقفیی از چوب و حصیر
سردری افتاده

من به دنبال هوای خنک آزادی
و دری، پنجره ای باز به یک آبادی
روزهاست می گردم
تا از اینجا بروم

من به دنبال هوایی نه چنین آلوده
روزگاری نه چنین افسرده
روزهایی نه چنین پژمرده
روزها می گردم
تا از اینجا بروم

من به دنبال اتاقی خالی
روزها می گردم
کز سر کوچه ی آن
جوی آبی
چشمه ای می گذرد
که مرا عصر به عصر
به تماشا ببرد

کاش که پیرزن
صاحب یک بز پیر
با دو تا مرغ و خروس
و سگی بازیگوش
کاش همسایه ی دیوار به دیوار اتاقم باشد

کاش که توی حیاطش باشد
دوسه تایی از درختان بلند
چند تایی نارنج
و چناری که کلاغی هر روز
به سراغش برود

و من هر روز
به عشق گل روشان
بروم پنجره را باز کنم
 
    
 
سکوت من ترانه من است.... سکوت من خود سرود و ترانه من است..... و گرسنگی من همان سیری من است ......و آب در تشنگی من جریان دارد ......و در هوشیاری من مستیهاست...... و عروسیهاست.... در فغان و شکوه من و دیدارهاست ....در غربت تنهائیم و پنهانی من عین ظهور..... و ظهور من همه ستر و حجاب است.....
 
            
میخوام رو یه تیکه سنگ بنویسم دلم برات تنگ شده......بعد اونو بزنم تو سرت تا بفهمی که دلتنگی چه دردی داره......

بیست نکته درباره آب

 

بیست نکته درباره آب

بدن بدون آب درست عمل نمی ‌کند و به طور مؤثر به سوخت و سوز چربی‌ها نمی ‌پردازد .
کمبود آب در بدن در اثر مصرف کمتر از نیاز آن ، خود را به صورت اضافه وزن ظاهری نشان خواهد داد .
برای رهایی از آب‌های زاید و مزاحم بین سلولی باید آب بیشتری بنوشید .
جهت کاهش وزن ، نوشیدن آب ضروری است ، ولی چقدر آب کافی است ؟
به طور متوسط هر انسانی به نوشیدن هشت لیوان آب در شبانه روز احتیاج دارد ، این یعنی حدود دو لیتر آب آشامیدنی ، با این حال ،‌ افرادی که اضافه وزن دارند به ازای هر 5/12 کیلو اضافه وزن احتیاج به نوشیدن یک لیوان آب اضافی دارند . اگر شما ورزش می‌ کنید ، یا یک روز گرم و خشک تابستان را بیشتر زیر نور خورشید پشت سر می ‌گذارید میزان مصرف آب نیز باید به تناسب افزایش یابد .
آب نوشیدنی شما بهتر است ، خنک باشد چون آب خنک بهتر جذب سیستم می‌ شود تا آب گرم و شاید به همین دلیل است که همه ما نوشیدن آب خنک را ترجیح می ‌دهیم . همچنین شواهدی وجود دارد که اثبات می ‌کند ، نوشیدن آب خنک در واقع به سوخت و سوز کالری‌ها هم کمک می‌ کند .
 وقتی بدن میزان مورد نیاز آبی را که برای عملکردش در سطح مطلوب لازم است دریافت کند ، تمام مایعات تداوم بخش حیات در آن به غلظت مطلوب و متوازن می‌ رسند . زمانی که این اتفاق بیفتد شما به قله موفقیت زیستی دست یافته‌اید . این به این معنی است که : فعالیت غده اندوکرین بهبود پیدا می ‌کند . بازدارندگی دفع مایعات بین سلولی متوقف می‌ شود ، چون دیگر آب ذخیره شده‌ای در بدن وجود ندارد .
چربی بیشتر به عنوان سوخت مورد نیاز بدن مصرف می ‌شود ، چون کبد برای متابولیسم چربی‌های ذخیره شده کاملا آزاد است .
شما تشنگی طبیعی را بار دیگر تجربه می ‌کنید .
تقریباً در تمام طول شب تشنگی به سراغ تان نمی‌ آید .
چنانچه شما نوشیدن آب کافی را متوقف کنید ، مایعات بدنتان مجدداً از حالت تعادل مطلوب خارج می ‌شود ، و شما ممکن است ، بازدارندگی دفع مایعات را دوباره تجربه کنید و باز شروع به چاق شدن کنید ، و احساس تشنگی طبیعی خود را از دست بدهید . برای درمان این عوارض لازم است مجدداً سعی کنید قله موفقیت زیستی را فتح کنید .
بیست نکته‌ برای حصول اطمینان از نوشیدن هشت لیوان آب در هر روز
گاهی نوشیدن 8 لیوان آب در هر روز برایمان به چالشی واقعی تبدیل می‌ شود . در اینجا بیست نکته در اختیارتان قرار می‌ دهیم که رسیدن شما به آن هدف متعالی زیستی را آسان‌تر کند! بسیاری از متخصصین زیبایی می‌ گویند : نوشیدن آب مورد نیاز بدنتان ارزان‌ترین ‌و سریع‌ترین راه خوش تیپ‌تر شدن است! این گفته باید انگیزه کافی برای ما جهت نوشیدن آب ایجاد نماید!
یک : با یکی از همکارانتان شرط ببندید که کدام یک از شما در یک روز کاری می ‌تواند آب بیشتری بنوشد .
دو : در هر مقطعی از روز که تغییر فعالیت می ‌دهید ، یک لیوان بزرگ آب خنک نوش جان کنید . مثلا در شروع روز درست پس از برخواستن از خواب ، درست پیش از ترک منزل برای رفتن به محل کار ، وقتی در اداره پشت میز کارتان نشستید و غیره .
سه : کار را برای خودتان ساده کنید : همیشه یک شیشه پلاستیکی پر از آب پاکیزه و خنک روی میزتان داشته باشید و در طول روز همیشه به سراغ آن بروید .
چهار : وقتی آب میوه می‌ خورید (آب سیب ، آب انگور ، آب پرتقال) نصف لیوانتان را با آب خالص پُر کنید .
پنج :  وقتی خیلی هوس خوردن غذاهای غیر مغذی کردید ، بلافاصله پس از صرف آن یک لیوان آب بنوشید!
شش : در ساعات اداری رأس هر ساعت یک لیوان آب بنوشید . با پایان ساعت اداری شما آب مورد نیاز روزانه بدنتان را تأمین کرده‌اید .
هفت : به جای چای یا قهوه یک لیوان آب گرم با یک قاشق عسل حل شده در آن نوش جان کنید .
هشت : مادام که سر کار هستید یک لیوان بزرگ پر از یخ در دسترس داشته باشید و همواره آن را از آب خوری اداره پر کنید . کلمه کلیدی "نوشیدن با نی" است چون در آن صورت هر بار مقدار بیشتری آب می ‌نوشید و در مجموع بهتر آب بدنتان را تأمین می ‌کنید .
نه : تکه‌های کوچک لیمو ترش ، پرتقال و دیگر مرکبات را در فریزر منجمد کنید و از آنها به جای تکه‌های یخ استفاده کنید . آب خنک شده با آنها نشاط آورتر است و ضمناً قدری میوه مصرف کرده‌اید .
ده : پس از هر بار توالت رفتن ، برای تنظیم بهتر سیستم گوارشی تان یک لیوان آب بنوشید .
یازده :  پیش از نوشیدن نوشیدنی‌های گازدار ، سه یا چهار لیوان آب خالص گوارا استفاده کنید . خواهید دید دیگر یا میلی به صرف نوشیدنی گازدار نخواهید داشت ، و یا با نوشیدن نصف قوطی ، از مصرف بقیه آن‌ صرف نظر خواهید کرد .
دوارده : دو برابر میزان مصرف چربی‌ها آب بنوشید . مثلا من هنگام خوردن غذایی که 10 گرم چربی دارد 20 اونس آب می‌ نوشم .
سیزده : با هر وعده غذا دو لیوان پر آب بنوشید ، یکی قبل و یکی بعد از غذا ، همچنین پیش از هر خوراکی وسط روز ، یا عصر ، یک لیوان آب بنوشید تا میل به پُرخوری بین وعده‌های اصلی غذا پیدا نکنید .
چهارده : همیشه یک بطری قابل پر کردن مجدد همراه داشته باشید و در اوقات بیکاری در صف بانک هنگامی که در اتوبوس یا مترو هستید ، و . . .آب بنوشید .
پانزده : یک لیوان زیبای لب طلائی تهیه کنید و از شیر آب آن را پر کنید و با لذت بنوشید .
شانزده : بلافاصله پس از آرایش کردن دو لیوان آب بنوشید .
هفده : یک شیشه دو لیتری آب با خود به اداره ببرید و سعی کنید پیش از پایان کار آن را تمام کنید . اگر نتوانستید این کار را بکنید ، در ترافیک در راه منزل آن را بنوشید . این درست مثل شرکت در یک مسابقه است .
هجده : همیشه در هنگام تماشای تلویزیون ، شستشوی رخت‌ها ،‌ شام پختن ‌و غیره یک بطری بزرگ آب در دسترس داشته باشید .
نونزده :  به برنامه محافظت از پوست خود نوشیدن دو لیوان آب را بیفزایید . لیوان آب را بنوشید ، پوست را تمیز کنید ، آن را مرطوب نمایید و غیره ،‌ و بعد دوباره آب بنوشید .
بیست : آبتان را از یک پیمانه مدرج شیشه‌ای پیرکس بنوشید . این راه خوبی است برای اندازه‌گیری میزان آب مصرفی تان در روز .

پنجاه دانستنی جالب از جهان

پنجاه دانستنی جالب از جهان
 
·       متوسط عمر زنان ژاپنی 84 سال است؛ در حالیکه متوسط عمر زنان بوتسوانایی (کشوری در جنوب آفریقا) بیشتر از 39 سال نیست.
·       در روسیه سالانه بیش از 12 هزار زن در نتیجه خشونت های خانوادگی جان خود را از دست می دهند.
·       نیمی از شهروندان 15 ساله انگلیسی تجربه مصرف مواد مخدر را کسب کرده و یک چهارم جمعیت 15 ساله این کشور نیز سیگار مصرف می کند.
·       یک سوم کسانی که دچار چاقی مفرط هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند.
·       در بین کشورهای توسعه یافته بیشترین آمار در مقوله بارداری زودهنگام به آمریکا و انگلستان اختصاص دارد.
·       آمار زنان گمشده چینی به 44 میلیون نفر می رسد.
·       تعداد زنان آرایشگر برزیلی از تعداد سربازان این کشور بیشتر است.
·       81 درصد اعدام های صورت گرفته در سال 2002 در سه کشور جهان به وقوع پیوسته.
·       اطلاعاتی که سوپرمارکت های انگلیسی درباره مشتری های خود جمع آوری می کنند، بیشتر از اطلاعاتی است که حکومت این کشور درباره شهروندانش دارد.
·       در اتحادیه اروپا روزانه هر راس گاو به میزان 5/2 دلار مورد حمایت مالی قرار می گیرد، اما 75 درصد جمعیت قاره آفریقا با پولی بسیار کمتر از این رقم به زندگی روزانه خود ادامه می دهند.
·       در بیش از 70 کشور جهان روابط همجنسگرایان ممنوع اعلام شده و در نه کشور دیگر نیز برای این کار مجازات مرگ را در نظر گرفته اند.
·       یک پنجم جمعیت دنیا با درآمد روزانه کمتر از یک دلار به حیات خود ادامه می دهند.
·       13 میلیون و دویست هزار آمریکایی در طول یک سال مورد جراحی زیبایی قرار گرفته اند.
·       در اثر انفجار مین های زمینی، هر ساعت یک انسان جان خود را از دست می دهد و یک نفر دیگر نیز دچار معلولیت می شود.
·       در هندوستان 44 میلیون کودک به عنوان کارگر مورد استفاده قرار می گیرند.
·       در کشوهای صنعتی روزانه 6تا7 کیلوگرم مواد افزودنی وارد بدن انسان ها می شود.
·       پردرآمدترین ورزشکار جهان، «تایگر وودز» گلف باز، در طول سال 78میلیون دلار و به عبارت دیگر در هر ثانیه 148 دلار درآمد کسب می کند.
·       در آمریکا هفت میلیون زن و یک میلیون مرد نظم غذایی خود را از دست داده اند.
·       در واشینگتن برای فعال نگه داشتن نمایندگان، 67 هزار نفر و به ازای هر نماینده کنگره 125 نفر مشغول فعالیت هستند.
·      
تصادف وسایل نقلیه موتوری در هر دقیقه باعث مرگ دو نفر می شود.
·       از سال 1977 به این سو در کلینیک های کورتاژ آمریکا 80 هزار مورد اعمال خشونت و تجاوز به زنان گزارش شده است.
·       تعداد کسانی که طاق های طلایی «مک دونالد» را می شناسند، بیشتر از افرادی است که با تاج خار مسیحیت آشنایی دارند.  
·       در کنیا یک سوم درآمد هر خانواده صرف رشوه دادن می شود.
·       رقم معاملات غیرقانونی مواد مخدر در جهان به 400 میلیارد دلار می رسد.
·       یک سوم آمریکایی ها سفر موجودات فضایی به زمین را باور می کنند.
·       در بیش از 150 کشور جهان اعمال شکنجه صورت می گیرد.
·       هر روز یک هفتم جمعیت جهان یعنی 800 میلیون نفر گرسنه می مانند.
·       احتمال زندانی شدن مردان سیاه پوست آمریکایی 33 درصد می باشد.
·       یک سوم جهان در شرایط جنگی به سر می برد.
·       احتمال دارد ذخایر نفتی جهان در سال 2040 به پایان برسد.
·       82 درصد سیگاری های جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند.

Image hosted by allyoucanupload.com

 

·       70 درصد مردم جهان غیر از زبان رایج در کشورشان هیچ زبان دیگری را نشنیده اند.
·       یک چهارم درگیری های مسلحانه برای دست یابی به منابع طبیعی صورت می گیرد.
·       در قاره آفریقا 30 میلیون نفر به ایدز مبتلا شده اند.
·       هر سال ده زبان به جمع زبان های مرده دنیا می پیوندد.
·       تعداد افرادی که در اثر خودکشی جان خود را از دست می دهند، بیشتر از تعداد کسانی است که ضمن درگیری ها کشته می شوند.
·       در آمریکا هر هفته به طور متوسط 88 دانش آموز به شکل مسلح وارد کلاس درس می شوند.
·       در جهان حداقل 300 هزار نفر زندانی عقیدتی وجود دارد.
·       هر سال دو میلیون دختر جوان و زن ختنه می شوند.
·       در نبردهای مسلحانه سراسر جهان 300 هزار سرباز کودک در حال جنگیدن هستند.
·       در انتخابات سال 2001 انگلستان 26 میلیون نفر شرکت کردند، در حالیکه همان سال و در جریان نخستین دور انتخاب Pop Idol انگلستان 32 میلیون انگلیسی رای دادند.
·       ارزش مالی بازار فروش فیلم های پورنوگرافی در آمریکا ده میلیارد دلار برآورد می شود.
·       هزینه تسلیحاتی آمریکا 33 برابر بیشتر از هفت دولتی است که کاخ سفید آنها را با لقب «دولت های قلدر» معرفی می کند.
·       در دنیا 27 میلیون برده وجود دارد.
·       آمریکایی ها در هر ساعت 5/2 میلیون عدد بطری پلاستیکی را به جمع زباله ها اضافه می کنند. یعنی در عرض سه هفته می توان با روی هم گذاشتن این بطری ها با خطی پلاستیکی کره زمین را به کره ماه متصل کرد.
·       هر انگلیسی روزانه به طور متوسط 300 بار در محوطه تحت پوشش دوربین های مدار بسته قرار می گیرد.
·       120 هزار زن و دختر جوان هر سال به خریدارانی در اروپای غربی فروخته می شوند.
·       هر عدد میوه کیوی که بوسیله هواپیما از زلاند نو به انگلستان حمل می شود، پنج برابر وزن خود گاز گلخانه ای به جو زمین اضافه می کند.
·       بدهی آمریکا به سازمان ملل متحد از مرز یک میلیارد دلار گذشته است.
·       احتمال بروز مشکلات روانی در فرزندان خانواده های فقیر، سه برابر بیشتر از احتمال بروز همین مشکلات در کودکان خانواده های مرفه می باشد.

عاشقانه ها

پاییز با تو از راه رسید ...
و پرنده های غریب آرزوهایمان چه آزادانه پر گشودند به سوی دستانت
چه غریب در پشت پنجره های غربت صدایمان را به آسمان فرستادیم
تا از فرشته ها ارمغان پاییز را بگیریم ...
و چه زیبا بود لحظه هایی که نگاهمان تلاقی عشق دو کبوتر را به یاد می آورد...
تو با برگها به زمین آمدی و با نسیم صبحگاهان از خاطره ها زدوده شدی ...
و فقط در یاد و خاطره دو نرگس عاشق ثابت ماندی....
تو را دوست میدارم و تنها تو را چرا که هنوز به یاد تلاقی نگاه خسته ام بر چشمان پر نیازت
می توانم زندگی کنم.
من عاشق بوی دستان گرمت هستم که در هر فضایی بوی بهار را میدهد و عاشق آن نگاه
خسته ات که بوی نیاز گمشده را میدهد.
دوستم بدار تنها برای یک لحظه و تنها برای یک لحظه صدایم کن تا دنیای خوب افسانه هایم را
با ناقوس صدایت به آخرین پرواز نگاهت بسپارم ...
شانه هایت چه غریبانه می لرزد از ترس جدایی بود ....
 
مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدبل شود.مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه
 
 به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل شود. عشق عادت به دوست داشتن و سخت دوست
 
داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی است که خود پیوسته خواهان نو شدن
 
است و دگرگون شدن. تازگی ذات عشق است و طراوت بافت عشق,چگونه می شود تازگی
 
و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
 
                  
 
وقتی باران را آویزان کردی
 
        عاشقانه ترین حرف ها را در جیب بارانی ات گذاشتم
             
                   وقتی رفتی عاشقانه ترین حرف ها را گفتی
 
                            بی آنکه دست در جیب های بارانی ات کرده باشی
 
 
 
ناگفته های مانده بر دلم را تنها تویی که خوب می دانی
 
کاش می شد فریادشان زد
 
اما نه،آنوقت حرفی برای ثانیه های سکوتم که فقط تویی و من و سو سوی شمعی نمی ماند...
 
نمی گویم تنهایی هایم را از من بگیر......
                                                             
 ……نه
                                                                           
 ر..... می گویم تنهایم نگذا
                                       ….فقط همین
 
 
                                       
 
کاش کسی جای من می نوشت و من
فقط خیره به شعله ی این شمع شیشه ای می شدم
بیخود نیست که پروانه ها برایش می میرند،
آخر عاشقانه می سوزد
بی معشوق
بی معشوق
ب ی م ع ش و ق

I LOVE YOU



 

دستم رو میندازم دور گردنش
صندلی ایی که بارها اشکهام بر رویش چکه کرده

به دیوار سلام می کنم
و گاه که بی هوا بهش می خورم
ازش دلجویی می کنم
- ببخشید آقای دیوار ...


و باز صندلی را با خودم می چرخانم و می رقصانم
چپ ... راست
...
چپ ... راست
...

یادمه رقص بلد نبودم
!
اما غم مرا هم به رقص وا داشته
!
اشک هایم را می خورم
و باز با صندلی می رقصم
...

بلند بلند آواز سر می دهم
من خوشبختم
چون غم دارم
...

صندلی رو به دور خودش و خودم می رقصانم

فریاد می کنم
...


من با غم هایم خوشبختم
با غم هایم می رقصم
...

 


 

 


 

 

نگذار ذهنت بر قلبت حکمرانی کند ...

عشق حقیقی مثل روح است ، افراد زیادی درباره ی آن صحبت می کنند ، ولی تعداد معدودی آن را دیده اند .

کلید قلب ، زندگی و روح من ... همه در دستان اوست . او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.

زندگی را بی عشق سپری کن غم بزرگی است . اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید .

گاهی در جستجوی چیزی هستید که نمی توانید آن را ببینید .

گاهی قلب چیزی را می بیند که چشم ها قادر به دیدن آن نیستند .

عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از این است که هرگز عشقی نداشته باشی .

اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ،  می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .

در عشق افتادن مردم به گردن قوه ی جاذبه ی زمین نیست .

در تو خود را گم می کنم ، بی تو خود را باز می یابم و دوباره به دنبال گم شدن ...

عشق مانند ساعتی شندی است که با قلب لبریز و با مغز تهی می شود .

هر کدام از ما چون فرشته ای با یک بال است . و تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم .

عشق عشق است ، از بین نمی رود .

کسانی وارد زندگی ما می شوند و به سرعت بیرون می روند . افرادی برای لحظه ای کوتاه می آیند و جای پایشان بر روی قلب ما باقی خواهد ماند و ما هرگز دیگر آن فرد قبلی نخواهیم بود .

مرد با چشم هایش عاشق می شود و زن با گوش هایش .

عشق ورزیدن ، خود درس زندگی است .

لذت عشق زمانی است که آن را نثار می کنی بیشتر از زمانی است کهن دریافتش می کنی .

طریق دوست داشتنی هر چیز این است که بدانی ممکن است آن را از دست بدهی .

قسمتی از وجود تو در من رشد کرده و ، تو خواهی دید ، تو و من برای همیشه ، هرگز از هم جدا نخواهیم شد .

شاید در مسافت ولی در قلبمان هرگز .

عشق با چشم هایش نمی بیند بلکه با فکرش می بیند از این رو خدای عشق بال زد و تار یکی را ترسیم کرد .

بهتر است منفور باشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطر چیزی که نیستی .

بعضی از انسانها برای بدست آوردن عشق می میرند و بعضی برای از دست دادن آن .

عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شوئد یا به آرامی بمیرد .

عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شود یا به آرامی بمیرد .

همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام ، با خود می اندیشم ، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند .

کلمات دلنشین مانند شانه ی عسل هستند ، روح را حلاوت می بخشند و به جسم سلامتی می دهند .

بیا و بگذار تا صبح از عشق لبریز شویم ، بیا خود را با عشق تسکین دهیم.

چرا تلفظ عباراتی نظیر « خداحافظ » ، « پوزش می خواهم » و « دوستت دارم » چنین راحت است ، اما بیان کردنشان بسیار دشوار ؟

عشق ، اشتیاقی شدید برای شدیدا دوست داشته شدن است .

عشق فرشته ای است در لباس هوس ...

هرگز نمی توانیم کسی را که به او لبخند نزده ایم از ته دل دوست داشته باشیم .

آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی ای است که تنفر به بار می آورد .

هر لحظه ای که صرف عشق ورزیدن نشود ، به هدر می رود .

عشق طریق مخصوص به خود را دارد .

نمی توانم به تو نشان بدهم که دوستت دارم . زمان این را نشان خواهد داد .

ازدواج زمانی کامل می شود که هر دو نفر به این باور برسند که به چیزی بیشتر از شایستگی خود رسیده اند .

اگر چیزی را دوست داری ... بگذار برود اگر به سوی تو بازگشت واقعا می خواهد که مال تو باشد .

عشق واقعی همچون زیارت است . وقتی اتفاق می افتد که بدون برنامه ریزی قبلی طلبیده شود ولی کمیاب است زیرا اکثر مردم برنامه ریزهای ماهری هستند .

اگر بتوانم مانع شکستن یک قلب شوم ، زندگی ام بیهوده نبوده است .

عشق را بشناس تا شادی را بشناسی . بدون عشق ، شادی وجود ندارد .

زیبایی را با چشمانی زیبا بین می توان دید .

دو نیمه ، شانس کمی دارند اما با پیوستن ... بله ، آن ها کامل می شوند ... اما پیوستن دو انسان کامل یعنی زیبایی ، یعنی عشق .

دوری با عشق همان می کند که با با زبانه های آتش ، عشق کم مایه را خاموش می کند و عشق را شعله ور تر .

علاج تمام کجروی ها ، نادانی ها و جنایت ها ... عشق است .

هر چیز زیبا و جذاب خوب نیست ولی هر چیز خوبی ، زیباست .

عشق ترکیبی از یک روح در قالب دو تن است .

تحمل دوری خیلی چیزها برای من آسان است ، اما تحمل دوری تو نه .

عشق ناپخته م یگوید : من تو را دوست دارم زیرا به تو نیاز دارم . عشق پخته می گوید : من به تو نیاز دارم زیرا دوستت دارم .

هر کجا که عشق هست زندگی هست .

جایی که ما به آن عشق می ورزیم خانه است . خانه ای که شاید پاهایمان آن را ترک کند ولی قلبمان هرگز .

توانایی بیان اینکه چقدر کسی را دوست داری عشق است اما اندک

عشق ، هیچ محدودیت و پشیمانی نمی شناسد .

عشق فقط از سه حرف تشکیل شده که معانی بسیاری در پشت این حروف نهفته است .

عشق زمانی واقعی است که از قلب انسان برخیزد نه زمانی که بر زبان جاری شود .

تا زمانی که دل شکسته نشوی عشق را نخواهی آموخت .

به ندای قلبت گوش کن ، زیرا از حقیقت آگاه است .

در شب تاریک زندگی به تنهایی قدم می زنم ، تو شمع من هستی ، نور درخشان من !

عشق ورزیدن زمانی است که دیگر هیچ بهانه ای برای تنفر نداشته باشی.

آهنگ ، ترانه ای بدون کلام است و مرگ ، زندگی ای بدون عشق .

اگر واقعا عشق را یافتی ، به آن پرواز بده و رهایش کن . اگر خودش ماندن را انتخاب کرد ، به این معناست که عشق واقعی تو همان است .

عشق غیر قابل پیش بینی است . نمی دانی چه زمانی خواهد آمد .

عشق ، مهار ناشدنی است و همچنین کسی که در دام عشق گرفتار شده .

عشق ، سازی است که نوای دوستی سر می دهد .

اگر بعد از سال ها تو را ملاقات کنم ، چگونه باید به استقبال تو بیایم ؟

بودن یعنی عشق و عشق تو ، یعنی بودن .

فروش عشق حقیقی هرگز آرام نخواهد گرفت .

اگر بخواهید به قضاوت اشخاص بنشینید زمانی برای دوست داشتن انها نخواهید داشت.

امروز تو را بیشتر از دیروز ولی کمتر از فردا دوست دارم.

گر خودت را دوست نداشته باشی چگونه می توانی دیگران رادوست بداری؟

عشق حقیقی انجاست و به دنبال هیچ کسی نیست پس برو و ان را دریاب.

هرچه بیشتر عاشق باشی هم بیشتر ازار می بینی و هم بیشتر لذت می بری.

عشق مانند یک الا کلنگ پر فرازونشیب است.تورابه مسیر دیگر منحرف نخواهد کرد وبا تمام فرازو نشیب هایش به مقصد خواهد رساند.

قلب یک زن اقیانوسی از رازهاست.

با تو بودن مثل قدم زدن در صبحی بسیار روشن است بی گمان شور تعلق به انجا را دارم.

عشق بسیار شبیه یک کرگدن است کوته نظر و عجول. اگر نتواند راهی پیدا کند ان را خواهد ساخت.

وقتی مرد جوانی شکایت می کند که زنی قلب ندارد علامت مطمئنی است که ان زن قلبش را ربوده است.

عشق مانند بیسکویت ترد است که اسان ساخته میشود و اسان میشکند.

می توان در یک ان عاشق شد.رها شدن از عشق است که زمان می طلبد.

عشق یعنی هیچگاه نگویی(پشیمانم).

عشق همچون سنگ ثابت و همیشگی نیست بلکه همچون نان است که هر روز باید از نو ساخته شود.

قبل از عاشق شدن بیاموز چگونه در برف بدوی بدون اینکه ردپایی از خود بر جای بگذاری.

عشق-چگونه چنین کلام کوچکی معنایی چنان بزرگ دارد؟

کسانی که عشقی ورای دنیا دارند نمی توانند از ان جدا باشند. هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق.

وقتی کسی را دوست داری به او بگو فریاد بزن فورا و در همان لحظه بگو وگرنه تو را پشت سر خواهد گذاشت.

معشوق کسی بودن یعنی زندگی برای همیشه در قلب او.

عشق مانند جنگ است اسان شروع می شود و دشوار پایان می پذیرد.

عشق حقیقی ابدی است.

عشق...مانند شن روان است.اگر به ان چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید. به ارامی پیمانه ای از ان بردارید تا روح شما را لبریز کند. همچنانکه شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست.

تنها عشق من از تنها تنفرم پدید امده است.

به من نگو چرا که همیشه ان را شنیده ام چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند ولی چیزهای بیشتری برای عاشق شدن.

شهوت برخاسته از ذهن است عشق برخاسته از قلب و روح.

عشق غذای روح است.

عشق مانند پیتزا است وقتی خوب است واقعا خوب است وقتی که بد است باز هم تا حدودی خوب است.

امروز عشق بورز تا هرگز دیروزت خالی نباشد.

زمانی که مرا بوسیدی متولد شدم وقتی که مرا ترکم کردی مردم ودر دو هفته ای که مرا عاشقانه دوست داشتی زندگی کردم.

من از عشق تو به چه چیزی خواهم رسید؟(( به عشق تو))

عشق واقعی را فقط می توان در چشمهای انسان عاشق دید. عشق نمی تواند حسد و غرور یا تشویش و نگرانی باشد عشق همان چیزی است که در اعماق قلب تو یافت می شود و اشتیاق کسی را دارد که قلب او نیز مشتاق توست.

خدا عشق است.

عشق عمل بی پایان بخشش است. یک نگاه محبت امیز که عادت می شود.

با خودت و با عشق صادق باش.

صدای یک بوسه به بلندای صدای گلوله ی توپ نیست اما انعکاس ان مدت زیادی باقی خواهد ماند.

 

 

اخرین لحظه ی رفتن تو یادم نمی ره
اشکا دونه دونه رو گونه ی من نشسته بود
دلم از جور زمونه خسته بود
وقتی که تو بوسه هاتو می دادی


انگاری اتیش به قلبم می زدی
نوبت من که رسید انگاری دیرت شده بود
عشق بی دلیل من دست و پا گیرت شده بود


با نگاه تو به ساعت دل من شکست و ریخت
شیشه ی عمر منم تموم شدو هیشکی ندید
تو می رفتی رو تن برگای خیس


فکر می کردم تو خیالت کسی نیست
عمریه چشم به درم منتظر نامه های سالی یه بار
من می خوام ببینمت تو و خدا فقط یه بار


به خدا دلم دیگه جای شکستن نداره
پیش قلب بی وفات نگاه من کم میا ره


امان از خوش خیالی در به دری اوارگی
دیگه لعنت می فرستم به تو لعنت زندگی

 

روزهای دلتنگی تو را می شناسم و آشنایم با احساسی که داری. می دانم چگونه قلب عاشقات را در زیر لگدهای سهمگین خود له کرده است.

"زنده ماندن را بدون وجودش نمی خواهم" هزاران بار جمله را برای خود تکرار کرده ای و در آینه زنگار گرفته.



 

وقتی تو را از دست دادم٬ اشکی نریختم! چون تمام اشکم را برای بدست آوردنت ریخته بودم...

 

 

 



 

من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمام.

من بی تو بهاری غریبم که در برف متوقف مانده؛ یک جویبار سرد که هیچ وقت به دریا نمی رسد.

یک عشق با شکوه که مجالی برای شکفتن ندارد.

بودنت زود گذشت؛ و نبودنت را هنوز باور نمی کنم...

هیچ وقت با خودت فکر کرده ای که انتهای این عشق ها چیست خرد شدن معشوقه های بی پروا و کم سو شدن امیدهای پوشالی و چیزی که آغاز شد باید پایانش را هم باور داشت.



وقتی نوشتم عاشقترینم گفتی نمیخوام تو رو ببینم

 وقتی نوشتم یه بی قرارم با خنده گفتی دوست ندارم

با تو میگیره ترانه هام جون وقتی نباشی میمیره مجنون

شهادت امام جعفر صادق(ع) تسلیت باد

شهادت امام جعفر صادق(ع) تسلیت باد

 

The image “http://www.imam-sadiq.net/Monasebat/Bank/s_imam6/main.gif” cannot be displayed, because it contains errors.

 

نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفایده)
کنیه: ابو عبداللّه
لقب: صادق
 
نام پدر: حضرت محمد بن على (ع )
نام مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر

تاریخ ولادت: یکشنبه 17 ربیع الاول ، سال 83 هجرى
مکان ولادت: مدینه
مدت عمر  : 65 سال
علت شهادت: مسمومیت
قاتل : منصور دوانیقى (خلیفه عباسى )
زمان شهادت: یکشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى
مدفن مطهر:   قبرستان بقیع  ( مدینه )

 

 

زندگی امام جعفر صادق (ع)

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح ‏تر مى‏داند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مى‏آید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.

 

 

فضایل امام جعفر صادق (ع)

مناقب آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مى‏کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏ اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده ‏اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: “شیعه جعفری”. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:

یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 83 هجری) ، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.

 

 

امام وفقه اسلامی

فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.

در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.

حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

 

 

آثار امام صادق (ع)

غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.

1-   از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است  که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.

2-  رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام .

3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.

4-  کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.

5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی،‌ صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.

6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.

7-  رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.

8-   بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.

9-  کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.

10-  چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری،‌ عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری،‌  که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده اس

The image “http://ma1348.jeeran.com/sadegh/j44.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

The image “http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/d/d0/emamsadeq.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

The image “http://sharemation.com/sarir2007/emam%20sadegh.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

 

ولادت امام و نامگذاری

امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب».

 

دوران قبل از امامت

در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفا دار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث، زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است.

امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.

 

اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت

در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.

این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.

 

جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت

عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد.
امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.

ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.
امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد.

همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.
بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.

 

حاکمان معاصر

همانطور که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به عباسیان می زیست. ایشان ازمیان خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود:

1- هشام بن عبدالملک (105- 125 ه. ق)
2- ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126)
3- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
4- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (70 روز از سال 126)
5- مروان بن محمد (126-132)

و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با :
1- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (132-137)
2- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158)

نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد.
عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان" الرضا فی آل محمّد" بود. آنان به دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق بود.

امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهاد ها فریب به خورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند، صرفاً به خاطر جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد.

چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد.
از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویش زید بن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.

 

شهادت حضرت صادق علیه السلام

پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.

 

img/daneshnameh_up/8/8d/sadegh.jpg



سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید .

در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.

پنجره ای رو به پارک

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد.

آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.

هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می‌گرفت.

این پنجره ، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کردند و کودکان با قایقهای تفریحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان کهن ، به منظره بیرون ، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد ، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.

روزها و هفته‌ها سپری شد.

یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند.

مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در کمال تعجت ، او با یک دیوار مواجه شد.

مرد ، پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم‌اتاقیش را وادار می‌کرده چنین مناظر دل‌انگیزی را برای او توصیف کند !

پرستار پاسخ داد: شاید او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی‌توانست دیوار را ببیند...
            

دارم باهات حرف میزنم

 
 
دارم باهات حرف میزنم به  حرفام گوش میدی؟
آره بازم داری لبخند میزنی مثل همیشه
منم شروع میکنم به دردودل
به اینکه از غم دوریت چه میکشم
به اینکه از نبودنت دارم نابود میشم ذره ذره آب شدم
هی من میگم و تو گوش میدی
هنوزم لبخند میزنی
خیلی وقته به حرف زدن با عکست عادت کردم
و تو باز لبخند میزنی
و شاید داری به من می خندی و میگی دیوانه به چی دل خوش کردی
برام خبر اوردن که یا یکی دیدنت
باور نکردم عکست به من لبخند میزد
گفتی که قصه ما تموم شده
باور نکردم عکست به من لبخند میزد
حالا خیلی وقته که به عکست دلخوشم
من به عکست لبخند میزنم
 
 
ای گمشده ی من!
 
            آیا دوباره باز توانمت شناخت
 
                       در این مه غلیظِ دود و دیوار
 
آیا دوباره دلم را
 
                  که در سراچه ی چشمانت
 
                              به جا گذاشته بودم
 
                                            باز خواهم یافت؟
 
             آیا تو را خواهم یافت؟
 

شندیدنی ها

 
 
آنگاه که نگاهت را به سوی چشم هایم با معجزه ی عشق چرخاندی ، من صید عشق تو گشتم و در دام عاشقی به جای دست و پا زدن آرام به صدای قلبم گوش دادم .
مهربانم ! نگاهت پلک های مرا از حرکت باز ایستاد و ضربان قلبم از یکنواخت زدن نجات داد و تو در وجود من جایگاه عظیمی همچون شاهزاده بر تخت فرمانروایی پیدا کردی و بر بلندای خانه قلبم نشستی و من همچون سربازی سر به سجده ی عشق تو بودم و حال از تو فرمان می گیرم .
ای مهربانم  ! آغوش گرمت سردی تن رنجورم را خنثی می کند و هنگامی که با عشق بر گیسوانم دست می کشی و با برق نگاهت دلم را ناز می کنی من عطش عشق تو را در درونم دو چندان می بینم و شوق دیدارت مرا امید زنده بودن می دهد و من آسوده ، که در این دنیای بزرگ قلبی به یاد من در جسمی پر از عاطفه می تپد .
عزیز جان ! تمام وجودم به رهت وجودی نا قابل است در برابر عظمت تو .
ای تکیه گاه آرامش بخش ! دوست دارم سر بر پنجره قلبت کوبم و تو با مهربانی در به رویم باز و عشق مرا پذیرا باشی . دوست دارم دست در آستانت و سر به شانه ات نهم تا لذت عاشقی را حس کنم ، نازنین مادر !من هر کجا باشم فقط گرمی آغوش تو را خواهانم .
 
 
دل به دست غیر دادن دیوانگی است من پشیمانم، ولی خودکرده را تدبیر نیست...... خانه دل را به هر معماری من دادم نشان گفت: که این ویرانه را قابل تعمیر نیست.....
 
 
قفس داران سکوتم را شکستند..... دل دائم صبورم را شکستند.... به جرم پا به پای عشق رفتن..... پرو بال عبورم را شکستند..... مرا از خلوتم بیرون کشیدند.... چه بی پروا حضورم را شکستند..... تمنا در نگاهم موج می زد.... ولی رویای دورم را شکستند
 
 
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است ...شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است... کوه را با آن بزرگی میتوان هموار کرد... حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است...
 
عشق مدد کن که به سامان برسیم ... چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار و یا یار به من ... یا هردو بمیریم و به پایان برسیم
 
عاشق شدن مثل دست زدن به آتیش می مونه .... پس سعی کن تا وقتی که جراتش رو پیدا نکردی.... هیچ وقت بهش دست نزنی.... اما اگه بهش دست زدی.... سعی کن طاقتش رو داشته باشی... که تو دستهات نگهش داری....
 
                   
 
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ,حیف من زاده ی امروزم. خدایا جهنمت فرداست , پس چرا امروز می سوزم