دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

چقدر دلتنگم

دلم تنگ است برای در کنارت بودن

دلم تنگ است برای خیره شدن در چشمانت

نازنینم نمیدانی که شبها تا سحر به یاد روزهایی که در کنار هم بودیم

 و درد دل میکردیم اشک میریزم

نمیدانی که دیداری دوباره در وجودم آتش عشقت را برانگیخته کرده است

نمیدانی چندین برابر از قبل به قلب مهربان و عاشقت وابسته شده ام

و باری دیگر عهد سوختن و ماندن را به تو دادم

هنوز رنگ چشمانت در خاطرم مانده و زنگ صدایت در گوشم زمزمه میکند

انتظار به پایان رسید و تو را از نزدیک تماشا کردم

 و به محبتت آمیخته شدم

ای پاکترین احساس به یادت آنقدر از اعماق وجود اشک خواهم ریخت

 تا تو را دوباره ببینم و تو را باری دیگر در آغوش بکشم

 و باری دیگر دستان گرمت را بفشارم و با همان دستها صورتم را نوازش دهی

نمیدانی که چقدر دلتنگم عزیزم 

چقدر دلتنگم

442

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد