من تنها تر از تنهایی تنهای تنها تنها تر از شاپرک روی پلکان خانه مان تشنه ام و دائم به لحظه ی غم انگیز جدایی به چشم های بارانی و در اندیشه ی عاشقی منتظر کبوتری خونین بال و به مسافری خسته و از پا افتاده می اندیشم که تکیه گاهی ندارد جز تنهایی... همچنان می سرایمت... تنهایی ،تو همیشه با منی