دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

یکی بود یکی نبود

 

زیر این طاق کبود یکی بود یکی نبود
مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود
اون اسیر یه قفس شب و روزش بی نفس
همه آرزوهاش پر
کشیدن بود و بس
تا یه روز یه شاپرک نگاشو گوشه ای دوخت
چشش افتاد به قفس دل اون بد جوری سوخت
زود پرید روی درخت تو قفس سرک کشید
تو چش مرغ اسیر همه دلتنگی رو دید
دیگه طاقت نیاورد رفت توی قفس نشست
تا که از حرفای مرغ شاپرک دلش شکست
شاپرک گفت که بیا تا با هم پر بکشیم
بریم تا اون بالاها سوار ابرا بشیم
یه دفعه مرغ اسیر نگاهش بهاری شد
بارون از برق چشاش روی گونش جاری شد
شاپرک دلش گرفت وقتی اشک اونو دید
با خودش یه عهدی بست
، نفس سردی کشید
دیگه بعد از اون قفس رنگ تنهایی نداشت
توی دوستی شاپرک ذره ای کم نمی ذاشت
تا یه روز یه باد سرد میون قفس وزید
آسمون سرخابی شد ، سوز برگ از راه رسید
شاپرک یخ زد و یخ مرد و موندگار نشد
چشاش رو هم گذاشت دیگه اون بیدار نشد
مرغ عشق شاپرک رو به دست خدا سپرد
نگاهش به آسمون تا که دق کردش و مرد



با تو , بی تو
 
رویای شب های نابم پر اسم تو کتابم
یاد تو همیشه با من اگه بیدارم یا خوابم


اگه تو نمونی با من روزهای من تیره میشه
ولی شب هام میشه روشن اگه تو باشی همیشه


توی خوابت می نشینم تا خوابی دیگه نبینی
رویای خوابت میشم تا  خواب آشفته نبینی


حرف شب های دلم
، روزهای بودنم تویی
رمز شادی های روز و خواب های خوبم تویی


دیدنت شادی می ریزه توی رگ های تنم
با تو من عاشق زندگی , همیشه بودنم


با تو من پری قصه های عاشقا می شم
بی تو آواره ی دشت و بلم و دریا می شم


با تو روشن چون تولد با تو شادم واسه بودن
بی تو من سایه ی یک درد , سایه ی غم نبودن


با تو من خود سجودم پای عشق آسمونی
می تونی بتم تو باشی اگه تو با من بمونی


بی تو من سردی یک اشک روی گونه ی تکیده
با تو من گرمی شوقم وقتی می دمه سپیده



به شیدایی به شور عشق        به مجنون پرُ آوازه
به قطره قطره ی باران       
       به گلبرگ تر و تازه


به هر یادی که در خاطر     
       به یادت بسته شیرازه
به چشمانت که می دوزد   
      نگاهم را به دَروازه


تو را من دوست می دارم     
    نمی دانم ، نمی دانم چه اندازه
به گل هایی که می روید    
      بهاران در دل صحرا


به دشت سینه عاشق            که می سوزد ز هجران ها
به سوگند دو دل با هم        
   که می بندند پیمان ها


به گرمایی که می بخشد    
    نگاهی بر دل شیدا
تو را من دوست می دارم     
    به آبی وسعت دریا


به اشک شوق دیداری      
     به پایان شب هجران
به مستی و صفای می      
    به شور و عشق بی پایان


به غوغای دل عاشق              به صبح وصل مشتاقان 
به لحظه لحظه با یادت       
     که آرامش دهد بر جان
تو را من دوست می دارم   
     میان جمله ی خوبان

 



 

کی بود که با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت

کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت

کی بود که با نگاه تو خواب و خیال عشق و دید

کی بود که تنها واسه تو از همه دنیا دل برید

نگو کی بود ، کجایی بود ، اونکه برات دیوونه بود

رو خط زندگیش از عشق تو نشونه بود

من بودم اونکه دلشو ساده به پای تو گذاشت

اونکه واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت

من بودم اونکه آخر عشق تو رو خوند

اونکه به جای عاشقی حسرتشو به دل نشوند

حسرت دوست داشتن تو همیشگی بوده و هست

کاش می رسید به گوش تو صدای قلبی که شکست ...



نظرات 1 + ارسال نظر
چاپاریست یکشنبه 8 بهمن 1385 ساعت 15:37 http://www.chaparist.com

قرار دادن تبلیغ متنی و عکسی رایگان در چاپاریست

اوکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد