دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

عجیب ترین دانستنی های دنیا

عجیب ترین دانستنی های دنیا 
 



در این دنیای عجیب و غریب از دیدن خیلی از چیزها هاج و واج می شوی این هم گوشه‌ای از آن اطلاعات عجیب . در این دنیای سرشار از شگفتی نمیشه‌ خیلی از چیزها را باور نکنی .

یک سوسک حمام می‌تواند 9 روز بدون سر زندگی کند تا اینکه از گرسنگی بمیرد.

یک کوروکودیل نمی‌تواند زبانش را بیرون در بیاورد.

حلزون می‌تواند 3 سال بخوابد.

به طور میانگین مردم از عنکبوت بیشتر می‌ترسند تا از مرگ!

اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ‌وقت تمام نخواهد شد.

خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جویی کند.

ملت آمریکا بطور میانگین روزانه 73000 متر مربع پیتزا می‌خورند.

چشم‌های شترمرغ از مغزش بزرگتر است.

بچه‌ها بدون کشکک زانو متولد میشوند. کشکک‌ها در سن 2 تا 6 سالگی ظاهر می‌شوند.

کوبیدن سر به دیوار 150 کالری در ساعت مصرف می‌کند.

پروانه‌ها با پاهایشان می‌چشند.

گربه‌‌ها می‌توانند بیش از یکصد صدا با حنجره خود تولید کنند در حالیکه سگ‌ها کمتر از 10 تا!

ادرار گربه زیر نور سیاه می‌درخشد.

تعداد چینی‌هایی که انگلیسی بلدند، از تعداد آمریکایی‌هایی که انگلیسی بلدند، بیشتر است!!

فیل‌ها تنها حیواناتی هستند که نمی‌توانند بپرند.

هر بار که یک تمبر را میلیسید 10/1 کالری انرژی مصرف می‌کنید.

فورییه 1865 تنها زمانی بود که ماه کامل نشد.

کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است.

تمام خرسهای قطبی، چپ دست هستند.

اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می‌شود.

اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فریاد بزنید، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده‌اید.

در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌کندند حتی ابروها و موژه‌ها.

کوتاه‌ترین جنگ در تاریخ در سال 1896 بین زانزیبار و انگلستان رخ داد که 38 دقیقه طول کشید.

در 4000 سال گذشته هیچ حیوان جدیدی رام نشده است.

هیچ‌وقت نمیتوانی با چشمان باز عطسه کنی.

تعداد انسان‌هایی که به وسیله خر کشته می‌شوند، از انسان‌هایی که در سانحه هوایی می‌میرند بیشتر است.

چشم‌های ما از بدو تولد همین اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند.

هر تکه کاغذ را نمی‌توان بیش از 9 بار تا کرد.

در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از مبلاد ساخته شده است، به اندازه‌ای سنگ به کار رفته که می‌توان با آن دیواری آجری به ارتفاع 50 سانتی‌متر دور دنیا ساخت.

اگرتمام رگ‌های خونی را در یک خط بگذاریم، تقریبا 97000 کیلومتر می‌شود.

وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می‌نشیند، میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می‌شود.

آمریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد.

عدد 2520 را می‌توان بر اعداد 1 تا 10 تقسیم نمود، بدون آن‌که خارج قسمت کسری داشته باشد.

30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی می‌کنند، در زیر خاک مدفون شده‌اند.

تنها حیوانی که نمی‌تواند شنا کند، شتر است.

شیشه در ظاهر جامد به نظر می‌رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می‌کند.

در هر ثانیه بیش از 5000 بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون برخورد می‌کند و تصویری را که شما تماشا می‌کنید، بوجود می‌آورد.

شانس شبیه بودن دو اثر انگشت، یک به 64 میلیارد است.

یک لیتر سرکه در زمستان سنگین‌تر از تابستان است.

قد انسان تا 20، 25 سالگی و گاها 40 سالگی بلند می‌شود و از چهل سالگی به بعد، قد انسان هر دو سال حدود 6 میلی‌متر کوتاه می‌شود.

فقط با از دست دادن یک درصد از آب بدن، احساس تشنگی می‌کنیم!

دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید می‌کند.

چیتا یا یوزپلنگ سریع‌ترین حیوان خشکی است. او در عرض فقط 3 ثانیه 100 کیلومتر در ساعت سرعت می‌گیرد. رکوردی که حتی سریع‌ترین خودروهای فراری هم نتوانسته‌اند بشکنند.

کرم‌های ابرشیم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا می‌خورند.

تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرینه چشم است.

شتر در 3 دقیقه 95 لیتر آب می‌خورد

نریمان فاضلی

نریمان فاضلیملک محمد مسعودی

نریمان فاضلی در خرداد ماه 1346 در خانواده ای نه چندان مرفه در شهر فارسان از توابع بخش میزدج استان چهارمحال وبختیاری دیده به جهان گشود . در سن 8 سالگی به ورزش کشتی گرایش پیدا کرد  و در سنین چهارده و پانزده سالگی در نوجوانی در اوزان مختلف مقامهای قهرمانی کسب کرده است  رسمی به ورزش پهلوانی باستانی روی آورده و چند سالی را هم مرشد این ورزش سنتی و پهلوان پرور ایران بوده است وی در سن بیست سالگی به خواندن آوازهای فلکوریک روی آورد ، و در سال 1368 به مقام اول پنجمین و ششمین جشنواره موسیقی فجر نائل گردید . در سال 1372 اولین کاست وی به نام چویل عرضه بازار شد و پر فروش ترین کاست سال شناخته شده است. بعد از این کاست به فستیوالهای جهانی همچون آلمان ، ژاپن، کانادا، شوروی، فرانسه ، کویت، دوبی دعوت گردید و در این فستیوالها برنامه های بسار جالبی اجرا کرده

سپس کاست عشق لر، ری گشون،لیلی،درد دل را عرضه بازار موسیقی کرد . و به گفته حمایت کنندگان ایشان کاری جدید به نام بی وفا در سال 1386 وارد بازار موسیقی خواهد شد و به علاقه مندان موسیقی فلکوریک «محلی بختیاری» عرضه خواهد شد . اما دردی کهنه از زبان ایشان شعله می کشد این است که هیچ یک از مسولین امر ایشان را در هیچ یک از برنامه های اجرایی حمایت نکرده اند

متنی زیبا از دکتر علی شریعتی

 
"ترجمه ی دعای عرفه توسط دکتر علی شریعتی"
 
 
اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین (ع) نباشد ,بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند, می شود به "حسین" ایمان نیاورد؟نشناسدش؟عاشقش نشود؟دیوانه اش نشود؟آیا چنین چیزی امکان دارد؟
 
 
 
حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.
............ . حهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خوشنودی توست.
 
پس
هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی . 
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.
هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!
 
............ . من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟
............ . خدایا!الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتها ی آشکار توست.
............ . خدایا!من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.
 
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.
و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه.
و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
 
............ .. پروردگار من!
............ .. من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.
 
............ .. خدایا!
به که واگذارم می کنی؟
به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
............ .. من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
............ .. ای توشه و توان سختی هایم!
 
ای همدم تنهایی هایم!
ای فریاد رس غم وغصه هایم!
ای ولی نعمت هایم!
 
............ .. ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!
............ .. تو پناهگاه منی!
 
تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...........
............ ... اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.
............ ... ای زنده!
ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
............ ... ای آنکه :
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.
............ .. . ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید.
.......... من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم .....
و ....... اکنون باز گشته ام.
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارها ی خوب توفیق می دهد.
............ ... معبود من!
 
اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم  نه توانی که یاری بطلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است ؟!
 
انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
............ .. خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.
 
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
............ .... ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
............ .... خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی , محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.
 
 
یا رب! یا رب! یا رب!
............ .... خدای من!
این منم و پستی و فرو مایگی ام.
و این تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این می سزد و از تو آن ............ ...
........." چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."
 
......... خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.
 
.......... خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
...... تو که اینقدر دلسوز منی! .....
 
...... خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
 
...... کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.
 
...... خدای من!
مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.
 
...... خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم ,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!
ای آنکه  با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.
 
یا رب! یا رب! یا رب!

آمــــدم بــســویــت مــیــروی از کـــنـــارم

آمــــدم بــســویــت مــیــروی از کـــنـــارم
                 بــمــان ای نــازنــیــنــم نــرو از کــنـــارم
نشستم بر لب جوی ندیدم تو را در کنـارم
                 کجا رفتی هــمــنـشـیـنـم کجا رفتی هم زبانم
غــــــم دوری تو چنان مرا افـــــــســرده کرد
               که دلم از افــــــســـــردگی پـــژمـــرده  گشت
 
با شوق اینکه عاشق و عاشق ترم کنی   
شکل غزل شدم که شبی از برم کنی    
               یا نه شبیه غنچه ی سردی به این امیدکه            
                 روزی در اوج عاشقیت پر پرم کنی                          
هم بازی بهشتی دنیای کودکی                            
حق داشتی نسوزی و خاکسترم کنی                    
                 من مثل آینه به تو سوگند می خورم                   
                حتی اگر قفس شوی و بی پرم کنی                   
پشت تمام فاصله ها دوست دارمت                   
تا هم صدای این شب دردآورم کنی                   
                حالا منم و حسرت یک آرزوی دور                        
     یک آرزو...همینکه فقط باورم کنی
مـی روی تـا بـا نـبـودن عـشق را پـر پـر کـنی
می روی با اشک حسرت ، دیده ام را تـر کنی
آن هـمـه گـفـتی نگاهـم بـا نگاهـت زنـده اسـت
مـن نـبـاشـم ،می تـوانی روزهـا را ســر کـنی؟
در نـبـودت گـریـه کـردم ، آیـنـه احـسـاس کرد
آیـنـه شـو ، گـریه ام را حـس کـنی ، باور کنی
سـبـز در عـشقت شـدم کـم کـم تـو دانستی ولی
عاقـبـت می خواستی در قـلب مـن خـنجـر کنی
بعـد تـو در سـینه نـامت می شـود یـک خاطره
                                                              کـــاش می شـد قـصـه عـشـق مـرا بـاور کـنـی

پیرمرد

روزی یک پیرمرد ی که تصادف کرده بود را به بیمارستان می برند
پرستار بهش میبینه حالش خیلی وخیم
بهش می گه
شما باید چند روزی در بیمارستان بمانید تا حالتون خوب بشه
پیرمرد این رو که می شنوه خیلی ناراحت میشه
میگه :" من نمی تونم اینجا بمونم باید برم " پرستار این رو که می شنوه خیلی
تعجب می کنه ،می گه اما شما حالتون اصلا خوب نیست
باید چند روزی اینجا بمونید تا حالتون بهتر بشه اونوقت می تونید برید
اما وقتی اصرار پیرمرد را می بینه ازش دلیل رو می پرسه
پیرمرد میگه : همسر من تو خانه سالمندان هست و من
هر روز برای دیدنش به اونجا می رم
تا صبحانه رو با هم بخوریم اون اگر ببینه من نیومدم خیلی ناراحت می شه
پرستار که می بینه پیرمرد خیلی ناراحته می گه : باشه اگر شما بخواین
ما می تونیم اون را به اینجا بیاریم
اما وقتی انکار پیرمرد را می بینه خیلی ناراحت می شه
بهش می گه چرا نمی خواید اون بیاد اینجا ؟
پیرمرد :آخه همسرم من رو نمی شناسه ، اون آلزایمر داره
پرستار :خوب شما که این رو می دونید چرا هر روز به دید نش میرید ؟؟؟
پیرمرد :آخه اون من رو نمی شناسه ، من که می دونم اون کی بوده 

پند و اندرز

بر عیب  خو د  بینا  باش  و عیب  کسان  مگو
 
در جواب  تعجیل  منما  , نا پرسیده  مگوی ,  دل  را  بازیچه  دیو مساز
 
تا  به  محاسبه  خود  نپردازی  در  دیگران  شروع  مکن
 
اندک  خود  را  بهتر  از بسیار  دیگران   دان
 
دوستی  خد ا را  در  کم  آزاری  دان
 
سعادت  دنیا  و آخرت  را  د ر صحبت  دانا شناس
 
فخر  به  فقرا  مفروش  و با ایشان  محبت  کن
 
به  حکم  خد ا راضی  باش
 
کسی را به  سخن  رنجه مکن , مال  را  عاریت  دان
 
بدان  که هزار دوست کم است و یک  دشمن  بسیار
 
از مردم  نو کیسه  وام  مخواه
 
مردم  را  در غیبت همان  گوی  ,  که  به  روی  توانی  گفت
 
درویشان  را نا امید  باز مگردان .
 
حاجت  برادران  مومن  را  کاری  بزرگ  بدان
 
نیکویی  خود  را  به  منت  بر  زبان  میار
 
مردم  را  در  بدی  مدد مکن
 
وفا از جوانمرد  طلب  که جوانمرد  چون  دریاست  و بخیل  چون  جوی , در از دریا  جوی  نه  از جوی
 
دوستی او را شاید در وقت  خشم  بر تو  ببخشاید
 
در رعایت  دلها  بکوش
 
دوست  را  در  وقت  خشم  آزمای  و مصاحب  را در نیستی  تجربه  نمای
 
به هر کجا  که  باشی  خدا را  حاضر  دان
 
هرگاه  به  نماز ایستادی   فکر  کن    آخرین   نما ز  تو  ا ست
 
چشم  طمع  از  جان  و  مال  و  ناموس  مردم  بردار  تا  همه  تو  را  دوست  بدارند
 
از عیبی  که در توست  دیگران  را  ملامت مکن , طاعت  نکرده دعوی  کرامت مکن
 
کار تنها  نه  به  روزه  و  نماز است ,  کار  به شکستگی  و نیاز است
 
نماز کردن زیاد کار پیرزنان است , روزه داشتن  بی  صدق  صرفه جویی در نان است
 
حج رفتن تماشای  جهان است , نان دادن  کار مردان است
 
با اینهمه افضل عبادات نماز است , خاصه وقتی که به عجز و نیاز است
 
هر که  دانست  که خالق  در حق  خلق  تقصیر نکرد از بد پاک شد
 
و هر که دانست که قسام  قسمت  روزی  بد  نکرد  ازحسد  پاک  شد
 
سخن  جز  به  راستی  مگوی
 
صحبت  با خلق  دردی  است که  درمانش  تنها یی  است
 
هر چند که نفس  طالب  بقا ست  اما  بقا ی  جاویدان  در فنا است
 
زبانت را به  دشنام عادت  مده
 
به غم کسان شادی مکن , در جایگاه تهمت مرو
 
هر که از ملامت  نترسد از او بگریز
 
سر خود را با زن مگو
 
دنبال  سرگرمیها ی  ناروا  مثل  دود و مشروب  و از این دست  مرو که  زندگیت را به باد می دهی
 
بیمار و نادان  و مست  را  پند  مده
 
شغل اگر چه خرد باشد  به  نا آزموده  مفرمای
 
دوستان  را از عیب  ایشان  آگاه  کن
 
از دوست به یک جور و  جفا کرانه مگیر
 
چون  به  خانه ی  کسان  در آئی  چشم  را  صیانت  کن
 
مردم را به معامله بیازمای   آنگاه  دوستی  کن
 
مردم  را به  چرب  زبانی  مفریب
 
با صاحبدلان  دولت مناکحت  مکن  که  کم  آیی
 
بدان  را  طعنه  مزن
رعیت  بی اطاعت  را رعیت  مدان
 
در  جهانگردی  سلاح  و سخاوت  را  مدار  ساز
 
به  عیب  خود  بینا  باش  تا  به  جایی  بر سی
 
مشورت  با  دشمن  مکن  و  چون  کردی   از گفت  او  حذر  کن
 
خود  را  از  معتمدان  گردان  تا  همه  به تو اعتماد  کنند
 
به  زیارت  مردگان   و  زندگان  برو
 
راحت  را   از  رنج  طلب  , خلق  را  دوست  دار  و  مال  را  دشمن
 
در  آن  را  کوش  تا زنده شوی  و  دست  می  جنبان  تا  کاهل  نشوی  و  روزی  از  خدا یتعالی  دان تا  کافر
 
نشوی
 
صحبت  با  خردمندان  دار
 
پای  از گلیم  خود  دراز  مکن
 
به  ظاهر هر  کسی  فریفته  مشو
 
از  نیکان  برادری  گیر , از  معصیت  بگریز
 
چون  پیش  بزرگان  و  هنرمندان   بنشینی  همه  گوش  باش  و چون  سخن  گویند  تو  خاموش باش
 
سرمایه ی عمر را مغتنم  شمار
 
نادان  را  زنده  مدان
 
نفس  خود  را  مراد مده که بسیار  خواهد
 
خود شناسی  را  سرمایه  بزرگ  دان  و  از  دشمن دوست  روی  حذر  کن
 
دشمنانت  اگر  چه  حقیر  باشند  از  آنان  حذر  کن
 
از  دشمن  خانگی بسیار  بترس
 
با  نا  شناخته  سفر  مکن
 
امانت نگهدار تا  توا نگر شوی
 
نمام  و دروغگو  را  به  خود  را مده
 
گمان  مردما نرا   در حق  خود  خطا  مکن
 
در مهمات  ضعیف  رای  و سست همت  مبا ش
 
عهد  را در حالت  سخط  و غضب  نیکو  نگهدار
وقت  را  هیچ  بدل  مشناس
 
سود  هر دو جهان را خاموشی دان
 
مگو  حرفی که عذر باید خواستن
 
راست  گوی و عیب مجوی ;  راست  را به  دروغ مانند مگوی
 
نخست  اندیشه  کن  آنگاه   بگوی
 
با  هیچ  بدی  همداستان   مباش
 
بلا را به  صدقه  و  دعا  دفع   کن
 
پیران  کار  دیده  را حرمت  بدار
 
از  آموختن  علم و پیشه عار  مدار
 
جرم  و  بهتان  بر کسی  منه  تا  انفعال  به  تو  باز  نگردد
 
با کسی چیزی  را  که جواب آن  را  نتوانی  شنید  مگوی
 
بیهوده گویی را سر  همه ی  آفتها  بدان
 
دوستی  نمودن  دشمن  را  دوستی  مدان
 
کسی  را   که  کارش   به  تو  بر آمد    مترسان
 
خلق  را  به  خیر  خود  امیدوار  گردان
 
سخاوت  راست  کردن  وعده  را  دان
 
رضا  دادن به  مفاسد را  سر  همه معاصی  دان
 
نفاق  را بی  دانشی  دان
 
صحت  و عافیت  را  از  حقتعالی عطای  بزرگ دان
 
نسیه  را  مال  مدان
 
دلیر  بی  سلاح  را  نادان     ,دان
 
به  حقارت  در  هیچ  کس  منگر
 
دنیا  پرست  مباش  که  دشمن  خدا  را  پرستیده  باشی
 
بر  طاعت  حریص  باش  و  بر  آن  تکیه  مکن
 
تن  را  در  دریای  آرزو  غرقه  مکن  تا  توانی  نیاز خود  را بر  خلق  عرضه  مکن
 
بدانکه بهترین  کارها شناخت خداست  , خدا  را  نگه  دار تا  اوتو را  نگهدارد , عمر  را  در پرستش او
 
خرج  کن   که   حساب  خرج  او  خواهد  خواست  نما ز و روزه و حج  و  زکات  بگذار  و حق  را
 
فراموش  مکن
 
صبور باش
 
در  هر کاری  یاری  از حق  طلب
 
در  نیکوکاری  ها  بهانه  جوی  مباش
 
منت  بردار و منت  منه , نا سپاس و بی  منت را  به خود  راه  مده
 
نان  همه کس  مخور  و  نان  بر  همه  کس  بده
 
بر  پیرزنان  اعتماد  مکن
 
وفا  از  مردم  اصلی  جو  که  اصیل  هرگز  خطا نکند
 
با  مردم  فرومایه  منشین
 
بدترین  عیب    پر  گفتن  را  دان
 
بیاموز و بیاموزان
 
کم  گوی  و  کم  خور  و کم  بخواب
 
در  سختیها  صبر  پیشه  گیر  ,  بر شکسته  و ریخته  افسوس  مخور
 
آنچه  در دست  داری  شادمان  مباش  و آنچه از دستت رفت  دریغ  مخور
 
از آ سمان سخن  را  بزرگتر  دان
 
عجل  را  در  هیچ  حالی  فراموش مکن
 
هر  هدفی  را  وقتی  به  آن  برسی  وسیله  می شود  برای  هدفی  دیگر
 
کسی  را  به  خصومت  و  جنگ  وعده  مکن
 
از  فرمانبرداری  نفس  حذر  کن  , مال  را  فدای  تن  کن
 
دوست  را  به  تواضع  بنده  کن , دشمن  را  به  احسان و گذشت  دوست کن
 
بر  زاهد  جاهل  اعتماد  مکن
 
در  سخن  جواب  اندیش  باش
 
کسی ر  به  افراط  مگوی  و مستای , اگر چه زیان افتد
 
بنده ی حرص مباش , خفته ی غفلت مشو
 
 
از گناه لاف مزن
 
از داده ی خدا بخور  تا کم نشود
 
نفس را از برای  مال  پایمال  مکن
 
اگر  صلح بر مراد  برود  جنگ  مکن
 
در  سفر  خوی  از  آن خوشتر دار  که  در حضر داشتی
 
خود  را  اسیر شهوت  مساز
 
از  آن  سودی  که  آخرش زیان  باشد  گرداگرد او  مگرد
 
برای  اندک  چیزی  خود  را بی قدر مکن

نقاشی های زیبا روی دست

در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید
 

تابلوهای زیبای مادر و فرزند

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

نامت را خورشید می گذارم

نامت را خورشید می گذارم،اما نه خورشید را غروبی است ، نامت را رود می نهم افسوس که رود هم
 
انتهایی دارد  ، تو را بهار می نامم اما نه خزانی در پیش است
 
پس تو را عشق می نامم در صدف قلبم  ٌ جاودانه جاودانه
 
 
                        خوابی دیدم                                               
خواب دیدم در کنار ساحل با خدا قدم می زنم
 
بر پهنه اسمان صحنه هایی از زندگیم همچون برق از جلوی چشمانم گذشت
 
در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن ها دیدم
 
یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا
 
 
وقتی آخرین صحنه درمقابلم برق زد به پشت سروجای پاهایمان روی شن ها نگاه کردم
 
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر پر پیچ وتاب زندگی ام فقط
 
یک جفت پا روی شن نقش بسته آن هم در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگیم
 
دلم شکست و به درگاه خداوند شکایت کردم:
 
خدایا تو که گفتی بودی اگر به دنبال تو بیام در تمام راه با من خواهی بود 
 
تو که گفتی هیچ گاه تنهایت نخواهم گذاشت
 
ولی نمی فهمم چرا تو در سخت ترین لحظات زندگی ام
 
هنگامی که بیش از هر وقت دیگری به تو احتیاج داشتم مرا تنها گذاشتی؟
 
خداوند با مهربانی پاسخ داد:دوست عزیزم
 
من همواره در کنارت بوده ام و هیچگاه تو را تنها نگذاشته ام
 
اگر در سختی ها ،آزمون ها، و رنج ها فقط یک جفت پا دیدی
 
زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می کردم 

تعداد عجایب جهان را به عدد 8 رسید

تعداد عجایب جهان را به عدد 8 رسید

نای زیرزمینی زیبای ایتالیا، تعداد عجایب جهان را به عدد 8 رساند
 
در دامنه کوه آلپ در شمال ایتالیا، در 30 مایلی شهر باستانی تورین، در دره‌ای به نام Valchiusella، روستایی وجود دارد که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد، این دهکده منظره‌ای چشم‌نواز دارد، اما بنای عجیبی که در عنوان این پست به آن اشاره شده، در زیر زمین و در دل یک صخره بزرگ قرار دارد.
30 متر زیر سطح زمین و پنهان از چشم مردم، بنایی عجیب قرار دارد که آن را می‌توان با شهر افسانه‌ای آتلانتیس مقایسه کرد و لقب هشتمین بنای عجیب دنیا را به آن داد.
این بنای زیرزمینی شامل 9 معبد حیرت‌انگیز در 5 طبقه است که ابعاد و زیبایی آن، نفس را در سینه حبس می‌کند.
این ساختمان را می‌توان به یک کتاب سه‌بعدی تشبیه کرد که تاریخ بشریت را روایت می‌کند. معبدها به وسیله تونل‌های به شدت آراسته‌ای به هم متصل شده‌اند. حجم این تونل‌ها به 300 هزار فوت مکعب می‌رسد. اما، تنها عده کمی اجازه بازدید از این بنای شگفت‌انگیز را دارند
 
687474702f696d672e6461696c796d61696c2e636f2e756b2f692f7069782f323030372f31315f30332f68616c6c6d6972726f7273444d323131315f343638783334302e6a7067.jpg
 
تالار زمین
جالب است بدانید که دولت ایتالیا تنها چند سال است که از وجود چنین بنایی مطلع شده است.
اگر تا اینجای پست را خوانده باشید، شاید تصور کنید که این معبد که معبد Damanhur نام دارند، به جا  مانده از یک تمدن قدیمی است. ولی اینطور نیست!
 
Falco.jpg
 
این بنا، حاصل کار یک دلال سابق بیمه است. در ابتدای دهه 60 میلادی وقتی «اوبرتو آیرودی» Oberto Airaudi ده ساله بود، دچار تجربه‌های دیداری عجیبی می‌شد ،او تصاویر عجیبی می‌دید که فکر می‌کرد مربوط به زندگی گذشتگان و معابد حیرت‌انگیز باشد.
اوبرتو توانایی‌های ماوراء طبیعی داشت، او می‌توانست مناظر دور را ببیند و جزئیات ساختمانی هر بنایی را تصور کند.
 
سرانجام او تصمیم گرفت که تصوراتش را به واقعیت تبدیل کند. اوبرتو که دوست دارد «فالکو» خطاب شود، شروع کرد به کندن یک حفره آزمایشی در زیر خانه والدینش تا از اصول حفاری سر دربیاورد. در سال 1977 اوبرتو، جای مناسب برای ساختن معبدش پیدا کرد و خانه ای در آنجا ساخت
 
687474702f696d672e6461696c796d61696c2e636f2e756b2f692f7069782f323030372f31315f30332f68616c6c6d6972726f7273444d323131315f343638783339372e6a7067.jpg
 
شیشه‌کاری سقف تالار آینه‌ها
 
687474702f696d672e6461696c796d61696c2e636f2e756b2f692f7069782f323030372f31315f30332f6d6f6f6e646f6f72444d323131315f343638783630392e6a7067.jpg
 
تالار آینه‌ها
در آگوست 1979، اوبرتو به همراه چند نفر از دوستانش کار حفر کردن معابد را آغاز کردند. نام Damanhur از نام معبد زیرزمینی مصریان گرفته شده که معنی شهر نور را می‌دهد.
از آنجا که آنها اجازه رسمی برای ساخت چنین ساختمانی نگرفته بودند، تنها افراد محدودی با افکار نزدیک به خودشان را از ایجاد این بنا آگاه کردند. داوطلبانی از همه کشورهای جهان به مدت 16 سال، در 4 شیفت کاری روزانه مشغول حفاری و ساخت این معبد شدند. آنها بدون اینکه نقشه از قبل طراحی‌شده‌ای برای معبد داشته باشند، تنها به طرح‌ها و تصورات اوبرتو متکی بودند.
در سال 91 کار ساخت چندین معبد از معابد 9 گانه تقریبا به اتمام رسید. سطح دیوارها با نقاشی‌ها ، کاشی‌ها، تندیس‌ها و درهای مخفی و پنجره‌هایی با شیشه رنگی پوشیده شد.
 
687474702f696d672e6461696c796d61696c2e636f2e756b2f692f7069782f323030372f31315f30332f68616c6c73706865726573444d323131315f343638783333342e6a7067.jpg
 
تالار کره‌ها
 
687474702f696d672e6461696c796d61696c2e636f2e756b2f692f7069782f323030372f31315f30332f68616c6c6d6972726f7273444d323131315f323238783434382e6a7067.jpg
 
اما در این زمان دیگر کار آنها از حالت سری خارج شده بود. نخستین بار پلیس به خاطر فرار از پرداخت مالیات مزاحم اوبرتو شد ولی یک سال بعد تهدید پلیس جدی‌تر بود، آنها اوبرتو را تهدید کردند که یا به پلیس اجازه بازرسی بدهد و یا کل بنا را دینامیت نابود خواهند کرد.
دادستان منطقه همراه سه پلیس با تردید وارد بنا شدند و به مجرد وارد شدن به نخستین معبد به نام تالار زمین، دهانشان از تعجب بازماند.
مقامات سعی کردند که این بنا را به نفع دولت ضبط کنند. به گروه گفته شد که کار روی تزئینات داخلی را ادمه دهند ولی معبد دیگری حفر نکنند.
 
687474702f696d672e6461696c796d61696c2e636f2e756b2f692f7069782f323030372f31315f30332f65677970747061696e74444d323131315f343638783334312e6a7067.jpg
 
امروزه کسانی که در ساختن معبد Damanhur مشارکت داشتند، دانشگاه، مدرسه، سوپرمارکت و مزارع اختصاصی خودشان را دارند. البته آنها رهبر معنوی خود را پرستش نمی کنند و از معابد تنها به منظور مراقیه گروهی استفاده می‌کنند.
فالکو می گوید: «این معابد به انسان‌ها یادآوری می‌کنند که هر کس توانایی‌هایی بیشتر از حد ادراکش را دارد و اگر بدانیم چگونه به گنجینه‌های نهان اندرونمان برسیم، می‌توانیم به آنها دسترسی پیدا کنیم.»