دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

شعرهای زیبا

دریچه

هر دریچه ای که رو به شب گشودم

فکر تنهایی چشمای تو بودم

عاشقانه های من شهر تو بوده

از تو بوده هر چی گفتم و سرودم

چشم من همیشه دنبال تو بوده

همه ی ترانه هام مال تو بوده

هر نفس همیشه در یاد تو بوده

برگ باغِ رفته بر بادِ تو بودم

همه جاده های دنیا رو دویدم

در سفر هام به صدای تو رسیدم

هر کجا رفتم و هر جا که رسیدم

همه ی دنیا رو با چشم تو دیدم

یاد تو همسفر شام و سحرگاه

شوق دیدن تو در نهایت راه

از تو غربتم همه خاک زمین شد

عاشقانه های من عاشق ترین شد


سادگی

سادگی مرا ببخش که خویش را تو خوانده ام

برای برگشتن تو به انتظار مانده ام

سادگی مرا ببخش که دلخوش از تو بوده ام

تو را به انگشتر شعر ، مثل نگین نشانده ام

به من نخند و گریه کن چرا که جز نیاز تو

هر چه نیاز بود و هست از درِ رخانه رانده ام

اگه به کوتاهی خواب ، خواب مرا سایه شدی

به جُرم آن ، داغ عطش بر لب خود نشانده ام

گلوی فریاد مرا سکوت دعوت تو بومد

ولی من این سکوت را به قصه ها رسانده ام

دوباره از صداقتم دامی برای من نساز

از ابتدا ، دست تو را در این قمار خوانده ام

گناه از تو بود و من نیازمند بخششم

چرا که من در ابتدا تو را زِ خود نرانده ام

گناهکار هر که بود کیفر آن مال من است

به جِرم آن ، داغ عطش بر لب خود نشانده ام


شکست !

ای عزیز رفته از دست! ای سفر کرده ی دل تنگ!

ای بت شیشه ای من ای اسیر معبد سنگ

توی معبد دل من اومدی ساده نشستی

از من و سختی قلبم عاقبت تو هم شکستی

اگه ما هر دو شکستیم از شکست تو شکستیم

یه بغل عشق و نوازش با خودت برام آوردی

به منو دیوُنگی هام صادقانه دل سپردی

کاش از اول می دونستن درد تو ، درد منم بود

لحظه ای که می شکستی لحظه ای شکستنم بود

روبروم آینه نبودی تو خود من شده بودی

نه یه معشوق نه یه همراز روح این تن شده بودی

کاش از اول می دونستم که عذابه بی تو بودن

بی هیاهو رفتن تو سفرِ روحمه از تن

کاش از اول می دونستم ...


فاصله

می شه هیچ چی رو ندید فقط نگاه کرد

روزای مقدس و خوبو فدا کرد

اما عشق فریاد یک درد عمیقه

لبا ی عشقو نمی شه بی صدا کرد

غربت صدای گریه م درد بی تو بودنه

بی صدا شکستنم صدای شعرای منه

مثل خوشبختی تو دوری از من اما همیشه

طعم گریه های تو تلخی حرفای منه

من مصیبتو با رفتنت شناختم

به جای ترانه هام مرثیه ساختم

قصه هام غمنامه ای برای تو شد

هر کلام من فقط صدای تو شد

از منم به من نزدیک تری اما همیشه

سردی دوری تو از تن من دور نمی شه

درد این فاصله ها منو به فریاد می کشه

توی خرمن سکوتم شعله های آتیشه


شاید بدونی

اگه از پنجرۀ چشمای من

چشم تو هر چه که دیدم ببینه

اگه دتنگی ابرای غروب

توی آسمون سینه ت بشینه

تازه مثل من می شی که همش بدی دیدم

شاید اون روز بدونی چه عذابی کشیدم

اگه کوه غصه پشتِتو شکست

تو رو انگشتای غم نشونه کرد

هر چی داشتی آسمون ازت گرفت

تو رو با دست خالی روونه کرد

اگه وقت گریه بغض تو وا نشد

گریه هم از تو چشات پر زد و رفت

اگه خوشبختی سراغتو گرفت

اما بی خبر امد و در زد و رفت

تازه مثل من می شی که همش بدی دیدم

شاید اون روز بدونی چه عذابی کشیدم


با بودن 

با بودن تو دنیای من رنگی تر از همیشه

قلب تموم آدماش از جنسی مثل شیشه

با بودنت رنگین کمون یه رنگ اضافه داره

زنگی که زیبایش تو رو یاد من می یاره

با بودنت تو گلخونه هیچ گلی کم ندارم

هیچ گلی اونجا نمی خوام وقتی تویی کنارم

با بودنت غصه می ره شادی جاش و می گیره

با بودنت هر چی غمه تو قلب من می میره

با بودنت شعرای من معنای تازه دارن

گلهای اطلسی برام شکلی دوباره دارن

با بودنت دلم می خواد که از سینه جدا شم

پر بکشه به سمت تو ، تو راه تو فدا شه

با بودنت دوستت دارم روی زبونم همیشه

سهم من از با تو بودن این عشق نازنینه

با بودنت یه زندگی یه عمر تازه دارم

برای دیدن تو من یه عمر در انتظارم

هر شب که به خواب من می یای

من دیگه شک ندارم

یه روزی می یاد با من باشی بمونی در کنارم


دل من 

دل من برات پر می زنه دلی که پر از بهونه است
واسه تو صدای قلب من هنوزم عاشقونه است
اگر بیای بهار میاد به خونمون دوباره
به یاد تو شبا میشن یه آسمون ستاره
می خونم تا بخونن همه دلهای عاشق
که تو با اون نگاهت منو کشتی «ز»
چی داری تو اون خنده هات تو اون دو چشم سبزت
که دلم اسیرت شده می خوام بمیرت برات

دل من برات پر می زنه دلی که پر از بهونه است
واسه تو صدای قلب من هنوزم عاشقونه است
اگر بیای باهار میاد به خونمون دوباره
به یاد تو شبا میشن یه آسمون ستاره
می خونم تا بخونن همه دلهای عاشق
که تو با اون نگاهت منو کشتی


گفتی تو 

گفتی تو روزهای آخر تو بخیر ما به سلامت

گفتی من بر نمی گردم دیدن ما به قیامت

پشت پات اشکام و ریختم تا که برگردی دوباره

دل ناغافلم اما تا ابد تو انتظاره

تو مثه ستاره بودی توی تاریکی شبهام

یهدته صدات می کردم زینبم من تو رو می خوام

عاشقونه دل باختم اما تو باور نکردی

گل عشق خاطراتو پیش روم پرپر می کردی

تنهایی گذاشتی رفتی که بگی دیدی نموندم

با دلی شکسته حتی قصه رفتن نخوندم

چشم بِراهت من تنها بارون اشکام می باره

رو کویر گونه ی من گل های حسرت می کاره

تو همیشه مهربونی واسه این دل شکسته

واسه احساس لطیفم که فقط دل به تو بسته

تو برو یادت بمونه دل عاشق دیوونه

تا ابد تو انتظارت همیشه از تو می خونه


نظرات 1 + ارسال نظر
شیوا جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 10:04 http://visha.blogsky.com

سلام اتابک جان.میشه بگید این ترانه رو کدوم خواننده خونده؟
ممنون میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد