دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

سرگذشت غم

 

وهمه ما با اراده به دنیا می آییم

با حیرت زندگی می کنیم

و

با حسرت می میریم

این است مفهوم زندگی کردن . پس هرگز به خاطر غم های امروز گریه مکن.

و

مگذار این زمین پست شنونده ی

آوای غمگین دلت باشد

.

Ï

 

What is love?

 

عشق  شوق مرگ فاخته ای است  برای رسیدن  به دلباخته اش .

التماس درختی است به آب جوی .

عشق لذت نهان است . انشای تن و  روان است . زبان چشم است

دیوانگی عقل است . رسوایی قلب است . تن به تن جنگ است

آماده گوش به زنگ است . هزار رنگ است . خیلی زرنگ است

عشق جولت و دیوانگی است

 

 

عاشق نبودی تو/ من عاشقت بودم .در قبلگاه عشق بودی تو معبودم . آرام و

آسوده در خواب خوش بودی یک لحظه من بی تو هرگز  نیاسودم . من با نفس هایم نام تو

 را خواندم  ,کاش ای هوس بازم

با تو نمی ماندم.

Ä

روزی که می گفتی من با تو می مانم. روزی که دانستی من بی تو می میرم

روزی که با عشقت بستی به زنجیرم بازنده من بودم  این بوده تقدیرم

خوش باوری بودم  پیش نگاه تو هر دم ز چشمانت خواندم کلامی نو

عشق تو چون برگی در دست طوفان بود/دل کندن و رفتن پیش تو آسان بود روزی به من گفتی

دیگر نمی مانم گفتم که می میرم گفتی که می دانم

باور نمی کردم هرگز جدایی را

آن آمدن باعشق این بی وفایی را.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد