دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

دنیای من : نازنین و غزل و افسانه

دوستدار همیشه گی نازنین و غزل و افسانه

فضایل امام حسین (ع)

   فضایل
     امام حسین
            (علیه السلام)

7 - فطرس ، آزاده شده امام حسین
طبق روایتى دیگر هنگامى که فطرس به سمت آسمان عروج مى نمود، این سخنان را مى گفت: کیست همانند و همتاى من که آزاد شده حسین بن على و فاطمه و محمد هستم.

8 - امامت در اولاد توست !
از امام رضا - علیه السلام - روایت شده حسین را نزد پیغمبر - صلى الله علیه و آله - مى آوردند و آن حضرت زبانش را در دهان او مى گذاشت تا مى مکید و به همان اکتفا مى کرد و از هیچ زنى شیر نخورد. ابن شهر آشوب از بره دختر امیه خزاعى روایتى نقل کرده خلاصه آن این است رسول در یکى از مسافرت هاى خود به فاطمه فرمود: جبرئیل خبر داده به زودى پسرى از تو متولد مى شود تا از مسافرت بر نگردم به او شیر مده تا بر گردم و لو ماهى طول کشید.
فاطمه قبول کرد پس از مسافرت حضرت حسین - علیه السلام - متولد شد، فاطمه (س ) شیر نداد تا رسول خدا آمد به فاطمه فرمود: با پسرم چه کردى ؟ عرض کرد: شیرى هنوز ندادم . رسول خدا او را گرفت زبانش را در دهان حسین گذاشت . داشت مى مکید تا آنجا که رسول خدا فرمود کامیاب شدى حسین . سپس فرمود: خداوند از اراده خود بر نمى گردد امامت در اولاد تو است .

9- نخستین جایگاه نور حسین (علیه السلام)
نخستین جایگاه نور وجود حسین - علیه السلام - پس از ولادت ، دو دست و آغوش پر مهر پیامبر گرامى - صلى الله علیه و آله - بود.
آن حضرت در کنار درب اطاق فاطمه - علیها السلام - ایستاده و طلوع نور وجود حسین - علیه السلام - در افق جهان را انتظار مى کشید. هنگامى که جهان را به نور و جودش نور باران ساخت و براى آفریدگارش سجده کرد، پیامبر ندا داد که : هان اى سماء! فرزند ملکوتیم را بیاور...
او گفت : هنوز نظیف و آماده دیدارش نساخته ام .
پیامبر با تعجب فرمود: شما او را نظیف مى کنید؟ خداوند او را نظیف و پاک و پاکیزه ساخته است .
اسماء نگریست و واقعیت را دریافت و آن کودک ملکوتى را در پارچه اى پشمین به سوى پیامبر - صلى الله علیه و آله - آورد.
پیامبر حسین - علیه السلام - را در آغوش گرفت و متفکرانه بر او نگریست و گریستن آغاز کرد و در حالى که آن کودک را مخاطب ساخته بود، فرمود:
... حسین جان ! به راستى که بر من گران است ... گران .
پس از روى دست و آغوش پیامبر، گاهى شانه فرشته وحى جایگاه او بود و گاهى شانه و دوش و سینه پیامبر. پیامبر - صلى الله علیه و آله - گاهى او را بر روى دستان مقدسش مى گرفت تا در برابر دیدگان نظاره گر، بوسه بارانش ‍ کند و گاهى بالا مى برد تا همه بنگرند و موقعیت او را دریابند.
 
 
 
   پرسش
         و پاسخ
                   محرم
گریه چیست و چرا انسان گریه مى کند؟
پاسخ: گریه تجسم عینى تاثرات درونى و عاطفى است و داراى اقسام گوناگونى مى باشد که هر یک آثار و نتایج ویژه اى دارند. از نظر روان شناسى گریه داراى اهمیت بسیارى است و فشار ناشى از عقده هاى انباشته در درون انسان را مى کاهد و درمان بسیارى از آلام و رنج هاى درونى انسان مى باشد. در حقیقت اشک چشم سوپاپ اطمینانى براى روح و جسم آدمى است که در شرایط بحرانى (اندوه و یا شادمانى فراوان) موجب تعادل او مى گردد. از نظر عرفا نیز، گریه زیباترین و پرشکوه ترین جلوه تذلل بنده و اظهار عجز و تسلیم و عبودیت در پیشگاه معبود قادر متعال است.
 
 
 
  
       عبرتهای
          عاشورا
جهت دوم از جهات مربوط به حادثه عاشورا, عبرت هاى عاشوراست. عاشورا غیر از درس, یک صحنه عبرت است. انسان باید در این صحنه نگاه کند تا عبرت بگیرد. عبرت بگیرد یعنى چه؟ یعنى خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد. چه چیزى او را تهدید مى کند و چه چیزى براى او لازم است. این را عبرت مى گویند. مثلاً هنگامى که شما از جاده اى عبور مى کنید و اتومبیلى را مى بینید که واژگون شده یا تصادف کرده و آسیب دیده و مُچاله شده و سرنشینانش نابود شدند, مى ایستید و به آن صحنه نگاه مى کنید, چرا؟ براى این که عبرت بگیرید. براى این که برشما معلوم بشود که چه جور سرعت و حرکت و چه جور رانندگى به این وضعیت منتهى مى شود. این هم نوع دیگرى از درس است اما درس از راه عبرت گیرى. حال مى خواهیم این را یک قدرى بیش تر بررسى کنیم.
از بیانات مقام معظم رهبرى (مدظله العالى)
در دیدار با نیروهاى مقاومت بسیج
 13 محرّم 1413

 
 
 

 
   
       علمدار
 کربلا را بیشتر بشناسیم
القاب حضرت عباس علیه السلام
1. قمر بنى هاشم :
نوشته اند: و کان العباس رجلا و سیما جمیلا یر کب الفرس و رجلاه یخطان فى الاءرض و کان یقال له قمر بنى هاشم و کان لواء الحسین علیه السلام معه
یعنى : حضرت عباس علیه السلام مردى خوش سیما، خوش صورت و خوش قیافه بود و چون سوار بر اسب مى شد پاهایش از کثرت بلند بودن به زمین مى رسید. به او قمر بنى هاشم مى گفتند و در روز عاشورا لواى امام حسین علیه السلام در دست او بود.
از آنجا که آن حضرت در میان بنى هاشم از نظر زیبایى ممتاز بد، وى ار ماه بنى هاشم مى نامیدند. صباحت وجه و خوش صورتى ، از نعیم الهى است ؛ چنانچه در ذیل آیه شریفه یزید فى الخلق ما یشاء ان الله على شى ء قدیر (در آفرینش، آنچه مى خواهد، مى افزاید که خدا بر بعث و ایجاد هر چیز قادر است ) وارد شده که خداوند جمیل است و دوست دارد جمال را. روشنایى صورت حضرت ابوالفضل العباس ‍ علیه السلام هر تاریکى یى را روشن مى کرد و جمال وم هیئت او به اندازه اى بود که هر گاه دست به دست على اکبر داده و در کوچه مدینه عبور مى کردند، زن و مرد کوچه براى زیارت جمال آن دو جوان از هم سبقت مى گرفتند.
بهترین خوبى آن است که در آن خوبى صورت با خوبى سیرت ، و حسن جمال با حسن اعمال و افعال جمع شوند. بنى امیه ، قبیح صورت و کریه منظر بودند و بنى هاشم صورت دلجو و سیرت نیکو داشتند. حضرت هاشم معروف به حسن جمال بود و خال هاشمى معروف است و حضرت عبد المطلب و عبدالله و عباس و موسى مبرقع و حضرت محمد صلى الله علیه و آله نیز در نکویى منظر شهره بودند؛ چنانچه در وصف صورت آن حضرت نقل شده است که جمال ایشان از ماه روشنتر و درخشنده تر بود (اءضواءمن القمر)
حضرت رسول صلى الله علیه و آله خود در باب حسن یوسف مى فرماید ان یوسف کان فى اللیل قمرا و فى النهار شمسا و فى السحر کوکبا یعنى یوسف پیامبر صلى الله علیه و آله در سب مثل ماه بود، و در روز مانند آفتاب ، و در سحرگاهان همچون ستاره مى درخشید.
از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند: وجه اختصاص حسن به یوسف چه بود؟ فرمود: روز قرعه فضائل ، قرعه حسن جمال به نام یوسف برآمد. گویند: این خبر در بازارهاى مدینه و خانه ها حتى در میان زنها شهرت یافت و عایشه آن را شنید، چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله به خانه آمد، او ار محزون دید و وقتى از سبب حزن وى پرسید، عرض نمود: حسن و جمال ، از آن شماست یا یوسف ؟ فرمود: او خوش ‍ صورت تر و من نمکینتر مى باشم . و لکن بر اهل دوق و معرفت مخفى نیست که از جمال یوسف پرده برداشتند تا همه کس او را آشکار بدید، ولى از جمال محمد صلى الله علیه و آله پرده برنداشتند زیرا هیچ کس دیده اى را طاقت دیدن مستقیم نبود! و آنگهى محبوب ار در پرده نگاه مى دارند: در شب معراج از مصدر جلال خطاب به جبرئیل رسید که : من محمد صلى الله علیه و آله را به زیر هفتاد هزار پرده غیرت متوارى گردانیده ام ، امشب یک پرده از جمال او بردار تا نظاره کنندگان عالم اعلا حسن و جمال وى را ببینند؛ و چون جبرئیل یک پرده برداشت نورى پدید آمد که از پرتو آن نه نور عرش را جلوه اى ماند و نه کرسى را ونه آفتاب و ماه و ستارگان را. بعد از آن ، خطاب آمد: یا محمد، چه غم امت دارى ؟! امشب یک پرده از هفتاد هزار پرده را برداریم عجب مدار که تمام معاصى امت در جنب آن ناچیز و نابود گردد.
حال که سخن بدینجا رسید مقتضى است اشاره به قول حکما کنیم که گفته اند بایستى بین ظل و ذى تناسب بوده باشد، و نظام موجود در ظل ، کاشف از نظام موجود در ذى ظل است . به مصداق آیه مبارکه اءلم تر الى ربک کیف مد الظل و لو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا علیه دلیلا (ترجمه اجمالى آیه : یا پندارى که اکثر این کافران حرفى مى شنوند و یا تعقلى دارند؟ (حاشا) اینان در بى عقلى مانند چهار پایانند، بلکه داناتر و گمراهتر، آیا ندیدى که لطف خدا چگونه سایه را با آنکه اگر خواستى ساکن کردى بر سر عالمیان بگسترانید، آنگاه افتاب را بر آن دلیل قرار دادیم ) همه عالم ، ظل وجود حق مى باشند، و دیگر انکه جمال هر چیز جز همان تناسب اجزاى موجود در شى ء نیست ، بنابراین ، جمالى که در سلسله موجودات عالم ناسوت مشاهده مى شود ظل جمال تناسب عقول مى باشد تابرسد به نظام عقلانى (عقل اول ) و نظام در مرتبه فیض مقدس و اقدس الخ .
دیگر اینکه بدن ظل نفس است و هر قدر نفس داراى بها و روشنى باشد در بدن اثر مى کند و آثارش از بدن ظاهر مى گردد، و این است که در حدیث دارد: اطلب الحاجة من حسان الوجوه ، یعنى حاجات خود را از نیکو رویان و خوش طینیان بخواهید که صورت خوب ، نشانه سیرت خوب است .
حال اگر کسى گوید: دیده ایم بعضى مردمان خوش صورت داراى سیرتهاى سوء یابالعکس مى باشند، جوابش آن است که آن قاعده کلیه جارى است ؛ منتهاى مراتب ، اخلاق رذیله در بعضى کسبى مى باشد. مقصود آن است که چون انوار مقدسه محمد و آل محمد صلى الله علیه و آله مجارى و مجالى جمال و کمال حق - جل و علا - بوده واسطه فیض اقدس و نظام احسن مى باشند، در عالم ناسوت و جسمانیت نیز از تمام مردم خوش صورت تر و نمکینتر بوده و در ظاهر و باطن ، نیکو صورت و سیرتند.
از دیگر شواهد اعلاى حسن ، حضرت امام حسن علیه السلام است که آن قدر خوش ‍ صورت بود که زنها حریص بودند براى جناب و مى آمدند و خواهش ترویج داشتند براى خوش صورتى آن جناب ، و در اسلام مستحب است اگر زنى خواهش ترویج کند مرد اجابت او کند. حضرت امام حسین علیه السلام نیز نور از پیشانى و دهان و نحر مبارکش ‍ مى بارید. ((و الفضل ما شهدت به الاءعداء یعنى : فضل و برترى آن است که دشمن هم بر آن فضیلت شهادت دهد و اعتراف نماید. دشمن و قاتل امام حسین علیه السلام ، یزید پلید، در مدح صورت و سر مقدس او گفت :
یا حبذا بر دک فى الیدین
و لو نک الاءحمر فى الخدین
و در اشعر دیگرش گفت :
لما بدت تلک الرؤ وس و اءشرقت
تلک الشموس على ربى جیرون
شعر ظاهرا از مسلم جصاص است که مى گوید: این نور و تشعشع که از سرها تلاءلو مى کند، پیداست که آفتابى درخشان از منظومه شمسى ربوبى است و به دست بدترین مردم جنایتکار این فاجعه برپا شده است . همو مى گوید: سر مقدس امام حسین علیه السلام را در بازار کوفه دیدم و هو راءس قمرى زهرى اءشبه الخلق برسول الله صلى الله علیه و آله یعنى آن سر چون ماه درخشنده بود و از همه مردم بیشتر به رسول خدا صلى الله علیه و آله شباهت داشت .
نیز حضرت جواد الاءئمه علیه السلام در بین ائمه علیه السلام بسیار خوش صورت بود به حدى که وقتى که ام الفضل او را دید حالش دگرگون شد، چونانکه زنان مصر در وقت دیدن یوسف صلى الله علیه و آله از خود بى خود شدند و دست خویش را بریدند. در مورد حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام گفته اند: کفلقة قمر. یعنى مثل پاره ماه بود و در مورد دو طفلان مسلم علیه السلام نیز نوشته اند که وقتى سرهاى آنها ار برابر ابن زیاد گذردند قام ثلاث مرات متعجبا من حسینهما یعنى سه مرتبه به علت تعجب از حسن آنها برخاست و نشست . از اینکه به حضرت ابوالفضضل علیه السلام قمر بنى هاشم مى گفتند، معلوم مى شود بعد از مقام امام ، خوش صورت تر از او در بنى هاشم نبوده است .
 
 
 
   سخنان
     امام حسین
            (علیه السلام)
نامه اى به محمد حنفیّه
متن سخن :
((بسم اللّه الرحمن الرحیم من الحسین بن على علیهما السلام
الى محمد بن على علیهما السلام و من قِبَله من بنى هاشم
اَمَّا بَعْدُ، فَکَانَّ الدُّنْیا لَمْ تَکُنْ وَکَانَّ الاخِرَةَ لَمْ تَزَلْ والسّلام ))(136)

ترجمه و توضیح :
ابن قولویه در کامل الزیارات از امام باقر علیه السلام نقل مى کند که حسین بن على علیهما السلام پس از ورود به کربلا نامه اى خطاب به محمد حنفیه و افراد قبیله بنى هاشم که با امام علیه السلام همسفر نشده بودند نگاشت ، متن نامه چنین است :
((بسم اللّه الرحمن الرحیم :)) از سوى حسین بن على به محمد بن على و افراد بنى هاشم که نزد وى مى باشند، اما بعد: گویا دنیایى وجود نداشته (و ما هم در این جهان نبوده ایم ) همان گونه که آخرت همیشگى است (و ما از بین نخواهیم رفت )).
این سخن امام بینش آن حضرت را مانند همه ائمه نسبت به دنیا و جهان آخرت نشان مى دهد که درنظر او ارزش دنیا و زندگى آن منهاى انجام وظیفه ، مساوى با هیچ است ؛ زیرا آنچه موقت و زودگذر است و پایان پذیر، نمى تواند بیش از این ارزش داشته باشد و از دید او همه زندگى ، همه لذایذ آن با مقام و مال و منال آن ، با نبودن آنها بلکه با تلخیها و ناکامیها و زجرها و شکنجه ها مساوى و یکسان است و این دو تفاوتى در نظر وى نمى تواند داشته باشد.
و اما جهان آخرت در نظر حسین بن على عظمت بى حساب و نامحدودى دارد که با هیچ مقیاس و معیارى نمى توان آن را سنجید؛ زیرا همیشگى و جاودانى است ، زوال و فنایى ندارد، سعادت ، عیش و لذتش دائمى و زوال ناپذیر و از همه مهمتر ((و رضوان من اللّه اکبر)). و همین طور زجر و عذاب و شکنجه اش پایان ناپذیر است و با این بینش است که دست شستن از دنیا با تمام لذایذ و راحتى ها و ثروت و مقامش و بى اعتنایى به زرق و برقش و پیوستن به جهان آخرت ، بسیار سهل و ساده و طبیعى خواهد بود و تمام مصائب و آلام و زجرها و ... در ذائقه چنین انسانى نه تنها قابل تحمل بلکه شیرین و گوارا و لذتبخش مى باشد و همان گونه که حسین بن على علیهما السلام این بینش را در این گفتارش منعکس ساخته است عملاً نیز نشان داده و از مرحله سخن و ذهنیت به مرحله عینیت رسانده و لباس عمل بر آن پوشانده است .
امام در این گفتارش از طرفى حقیقت دنیا و جهان آخرت را در قالب یک عبارت ساده و کوتاه به برادرش محمد حنفیه و سایر اقوام و عشیره اش بیان نموده و در آخرین روزهاى زندگیش آنها را از موعظه و نصیحت و راهنمایى خویش برخوردار مى سازد و از طرف دیگر به همه جهانیان و براى همه رهبران مذهبى که هدایت و رهبرى جامعه را به عهده دارند، راهى که باید برگزینند و بینشى را که باید داشته باشند، ترسیم مى نماید.
------------ --------- --
پی نوشت ها:
136- کامل الزیارات ، ص 75
 
 
 
  
      
ده گفتار
3- حرکت امام حسین بر اساس قرآن
آیاتى که امام حسین علیه السلام در مسیر راه به آن استناد فرمودند:
آیه اوّل : همین که نماینده یزید در مدینه (مروان ) تصمیم گرفت که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: ویلک یا مروان فانّک رجس واى برتو، تو پلید هستى و ما خانواده اى هستیم که خداوند در شاءن ما فرموده است : انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا(54) همانا خداوند مى خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدى (احتمالى ، شک و شبهه اى ) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
آیه دوّم : امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: و ما توفیقى الا باللّه علیه توکّلت و الیه اُنیب (55) توفیق من به جز به (اراده ) خداوند نیست که بر او توکّل کرده ام و به او روى آورده ام .
آیه سوّم : همین که براى فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوى مکه خارج شدند (28 رجب )، این آیه را تلاوت فرمودند: فخرج منها خائفا یترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظالمین (56) آنگاه که (موسى ) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت : پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده .
آیه چهارم : شیخ مفید قدس سرّه مى گوید: همین که امام حسین علیه السلام به سوى مدینه رهسپار شد، گروه هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند، امّا امام این آیات را تلاوت فرمودند: اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیّدة (57) هرجا که باشید و لو در برجهاى استوار سر به فک کشیده ، مرگ شما را فرا مى گیرد. همچنین آیه ى : کبَرز الّذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم (58) کسانى که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خویش ) به قتلگاه خود رهسپار مى شدند.
آیه پنجم : همین که امام حسین علیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند: و لمّا توجّه تلقاء مَدیَن قال عسى ربّى اَن یهدنى سواء السبیل (59) و چون رو به سوى مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایى کند.
آیه ششم : در مکه همین که با ابن عباس گفتگو مى کردند درباره ى بنى امیّه این آیات را تلاوت فرمودند: انّهم کفروا باللّه و برسوله و لایاءتون الصلاة الاّ و هم کُسالى (60) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته اند.... و همچنین آیه ى : یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى کنند. و آیه ى مذبذبین بین ذلک لا الى هؤ لاء و لا الى هؤ لاء و من یضلل اللّه فلن تَجِدَ له سبیلا(61) در این میان (بین کفر و ایمان ) سرگشته اند، نه جزو آنان (مؤ منان ) و نه جزو اینان (نامؤ منان ) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذاردش ، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهى یافت . و فرمودند: کلّ نفس ذائقة الموت و انّما توفّون اُجورکم (62) هر جاندارى چشنده (طعم ) مرگ است و بى شک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامى خواهند داد.
آیه هفتم : در آستانه عید قربان که امام حسین علیه السلام از مکه به سوى کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند، درگیرى با تازیانه رخ داد، به امام حسین گفتند: مى ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنى !! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: لى عملى و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا برى ء مما تعملون (63) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مى کنم برى و برکنارید و من از آنچه شما مى کنید برى و برکنارم .
آیه هشتم : همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: انّا للّه و انّا الیه راجعون (64) کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز مى گردیم .
آیه نهم : در نزدیکى کربلا همین که حُر به امام گفت : چرا آمده اى ؟ فرمود: نامه هاى دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود: فمَن نَکَث فانّما یَنکُث على نفسه (65) پس هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است .
آیه دهم : در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامه رسان خود قیس بن مسهّر صیداوى را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: و منهم مَن قَضى نَحبَه و منهم مَن یَنتَظر و ما بَدّلوا تَبدیلا(66) از ایشان کسى هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات ) به سربرده است و کسى هست که (شهادت را) انتظار مى کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در کار نیاورده اند.
آیه یازدهم : همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حُر فرستاد که راه را بر حسین علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت ، امام این آیه را تلاوت فرمودند: و جعلناهم ائمّة یدعون الى النار...(67) و آنان را پیشوایانى خواندیم که به سوى آتش دوزخ دعوت مى کنند و روز قیامت یارى نمى یابند.
آیه دوازدهم : امام حسین علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: اِستَحوَذ علیهم الشیطان فاَنساهم ذکر اللّه (68) شیطان بر آنان دست یافت ، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
آیه سیزدهم : در روز عاشورا براى لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: فاجمعوا اَمرکم و شُرکائکم ثمّ لایکن امرکم غُمّة ثمّ اقضوا الىّ و لاتنظرون (69) شما با شریکانى که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید سپس در کارتان پرده پوشى نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید.
و نیز آیه انّما ولىّ اللّه الذى نزل الکتاب و هو یتولّى الصالحین (70) سرور من خداوند است که (این ) کتاب آسمانى را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است . و نیز آیه ى : و انّى عذت بربّى و ربّکم ان ترجمون (71) و من از شرّ اینکه سنگسارم کنید، به خود و پروردگار شما پناه مى برم . و همچنین آیه ى : اعوذ بربّى و ربّکم من کلّ متکبّر لایؤ من بیوم الحساب (72) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متکبّرى که به روز حساب ایمان ندارد، پناه مى برم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد