حدیثم را نمی دانی تمام مردم این شهر می دانند ز هرکس نام من پرسی به هرکس نام من گوییسری جنباند و گوید ولش کن مرد بدنامی استحدیثش از همه رنگ است رفیق باده و بنگ است ولی با این همه ناپاکی و بی باکی ما شبنم صبح خجل می شود از دیدن ما
ز هرکس نام من پرسی به هرکس نام من گویی
سری جنباند و گوید ولش کن مرد بدنامی است
حدیثش از همه رنگ است رفیق باده و بنگ است
ولی با این همه ناپاکی و بی باکی ما
شبنم صبح خجل می شود از دیدن ما