-
با من غریبگی نکن
دوشنبه 3 دی 1386 11:48
بی تو هرگز ز ز ز ز ز ز با من غریبگی نکن با من که درگیر توام چشماتو از من پس نگیر من مات تصویر توام
-
شب رفتنت...
دوشنبه 3 دی 1386 11:46
شب رفتنت... شب رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره واسه هر کسی که می گم قصشو آتیش می گیره دل من یه دریا خون بود چشم تو یه دنیا تردید آخرین لحظه ی نگاهت غصه داشت باز ولی می خندید شب رفتنت یه ماهی تو ی خشکی رفت و جون داد زلزله خیلی دلا رو اون شب از غصه تکون داد غم ها اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن پا به پام عکسای نازت...
-
زیر بارون
دوشنبه 3 دی 1386 11:45
زیر بارون می زنم هق تو نباشی می کنم دق تو که نیستی پس چی میشه سرنوشت دل عاشق زیر بارون دستامو رو به آسمون صدامو به نیابت دل تو می زنم فریاد خدامو قطره قطره می چکه دل روی خاکت که بشه گل بیش تر از همیشه فریاد بزنم ای دل غافل باد و بارون بارون و باد میگه ای داد می گه ای داد حالا که نمردی تو دل پس نبر این دلو از یاد می...
-
کلاغ و کبوتر
دوشنبه 3 دی 1386 11:43
کلاغ و کبوتر یه کلاغ پیر و تنها روی این شاخه نشسته یه سیاه زشت بی کس یه کلاغ دل شکسته نه قراری واسه موندن نه امیدی واسه پرواز نه لبایی که بخندن نه صدایی واسه آواز همه ی عمر درازش توی این سیاهی بوده هیچ کس برای قلبش حرف عشقی نسروده خیلی وخ پیش همه عشقش یه کبوتر سفید بود اونی که برای فلبش آخرین نور امید بود چه شبایی که...
-
بی تو هرگز
دوشنبه 3 دی 1386 11:30
بی تو هرگز چقدر وحشتناکه که هیچکس دلش برای من تنگ نشدهیچکس نپرسید چطوری؟!کجایی؟! حتی اونایی که خیلی دم از معرفت می زدند!!!یاد حرف همسایه افتادم که یکبار گفته بود ... به سایه ها دل نبند ...!!! "راست می گفت" روی تخته سنگ نوشته شده بود : اگر جوانی عاشق شد چه کند؟ ! من هم زیر ان نوشتم : باید صبر کند ... برای بار دوم از ان...
-
دلم گرفته ای دوست
شنبه 24 آذر 1386 15:15
نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل چو تخت پار بر موج رها رها رها من زمن هر آنکه او دو ر چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی که تر کنم گلویی به یاد آشنا من نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی که تر کنم گلویی به یاد آشنا من ستاره ها نهفتند در آسمان ابری دلم گرفته...
-
دوستت خواهم داشت و از یاد نخواهمت برد...
پنجشنبه 22 آذر 1386 12:33
هربار نگاهم از عمق چشمانت با احساسی تازه متولد می شود و من سعی می کنم صبوریم را تا تکرارش آرزوی درک تو باشد از راهی که قلبم در آن می رود تا کی باید ادامه یابد این احساس تا کی بایستم این درد صبر را به خاطر داری گره خاطرات گذشته ات را و ترسی که از عاشق شدن داشتی و من اینجا هستم تا همیشگی بودنم را ثابت کنم تاکی باید این...
-
فرار از مرگ ( عکس )
پنجشنبه 22 آذر 1386 10:18
سلام دوستان راستش وقتی این عکس ها رو دیدم ، با خودم فکر کردم که این زبون بسته ها چه گناهی دارن ؟ ولی قانون طبیعت همینه انگار . تا بوده همین بوده . همین زبون بسته ها هم ماهی های کوچیکتر از خودشونو میخورن
-
پری کوچیک من
چهارشنبه 21 آذر 1386 10:48
پری کوچیک من پری کوچیک من نی لبکش جنس بلور توی گرگ و میش چشماش صد تا مروارید نور پری کوچیک من خونه ش تو اقیانوس دور واسه اون بستر موجا مثل گهواره و گور پری کوچیک من فاصله ی بین دو بوسه س اما بوسه بی خطر نیست همه جا سایه ی کوسه س پری غمگین من ! طلسم موجا می شکنه بوسه ی دوم معجزه رو لبهای منه تنم رو طعمه ی کوسه می کنم...
-
باورم نمی شود
سهشنبه 20 آذر 1386 15:16
باورم نمی شود تو از من گذشته باشی باورم نمی شود تو رفته باشی صدای گریه ی من تو را راضی نکرد قطره قطره ی اشکم دل سنگ را سوزاند ولی دل تو را نرم نکرد باورم نمی شود که حتی پشت سرت را هم نگاه نکردی باورم نمی شود که فریادم را نشنیده باشی باورم نمی شود که رفته باشی من هنوز نا باورم ولی یاد گرفتم که عاشق نباشم یاد گرفتم دل...
-
مردن من
سهشنبه 20 آذر 1386 15:03
مرگ من چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی خندان تو را کاشکی می دیدم شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد می توانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من...
-
مرگ قو
سهشنبه 20 آذر 1386 14:58
مرگ قو شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ، تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد ، آنجا بمیرد !! شب مرگ ، از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود ، تا بمیرد من این نکته گیرم که باور...
-
بگذارید و بگذرید
سهشنبه 20 آذر 1386 14:54
مرگ پایان کبوترنیست مرگ وارونه یک زنجره نیست مرگ در ذهن اقاقی جاری است مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید مرگ با خوشه انگور می اید به دهان مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند مرگ مسوول قشنگی پر شاپرک است مرگ گاهی ریحان می چیند مرگ گاهی ودکا می نوشد گاه در سایه نشسته است به ما می...
-
نترسیم از مرگ
سهشنبه 20 آذر 1386 14:15
و نترسیم از مرگ (مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ در ذهن اقاقی جاریست. مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد. مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید. مرگ با خوشه ی انگور میآید به دهان. مرگ در حنجره ی « سرخ-گلو» می خواند . مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است مر گ گاهی ریحان می چیند … مرگ گاهی ریحان می چیند … مرگ گاهی ریحان می چیند...
-
غریبی و تنهایی
سهشنبه 20 آذر 1386 14:00
غریبی و تنهائی درغریبی ناله کردم کسی یادم نکرد درقفس جان دادم صیاد آزادم نکرد ضربه محکم همه اززندگی سیرم نمود آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد حرف از غریبی زدی ! بگذار تا بگویمت که اکنون غریبی، آشنا ترین درد من است و آشنایی، غریب ترین رؤیایم بیگانه مباش اما سخن آشنایی هم مزن که آشنایان بس ناجوان مردانه بیگانه اند
-
مرگ زندگی
سهشنبه 20 آذر 1386 13:58
تورا میجویم که در تنهاییم تنها تویی مرگ زندگی یکی از اروم ترین روزهای دنیا زندگی شروع به حرف زدن با مرگ کرد زندگی:من با زندگی امید میبخشم تو چرا با مرگ همه را ناامید میکنی مرگ خندید و ارام بود زندگی:من با زندگی شادی می اورم تو چرا به شادی هاخاتمه میدهی مرگ هیچ جوابی نمیداد و فقط ارام میخندید زندگی عصبانیتش به اوج رسید...
-
کاش میشُد کودکی را باز هم تجربه کرد
سهشنبه 20 آذر 1386 13:46
کاش میشُد کودکی را باز هم تجربه کرد٬ کاش باز هم خورشید... از میان هفتِ کوههایی که در آن نهرهای بلند آبی پیداست... شادمانه هر روز در دل ما٬ بذر محبّت میکاشت !!! کاش میشُد از همان نهر بلند٬ که تا باغ سرسبز خانه کوچک ما میآمد... و به حوض سنگی پُر ماهی قرمز میریخت... جرعهای نوشید٬ جرعهای هم به امانت برداشت!!! کاش...
-
لحظه ها
سهشنبه 20 آذر 1386 13:45
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ، وسعت تنهائیم را حس نکرد در میان خنده های تلخ من ، گریه پنهانیم را حس نکرد در هجوم لحظه های بی کسی ، درد بی کس ماندنم را حس نکرد آن که با آغاز من مانوس بود ، لحظه پایانیم را حس نکرد!!! از این گفته خوشم اومد گفتم بنویسم شما هم استفاده کنید . آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است...
-
مرگ
سهشنبه 20 آذر 1386 13:37
مرگ برآنکس که دلش را به دل سنگ تو بست به گوش من تنها دو صدا آشناست....صدای پای تو که می روی صدای پای مرگ که می آید قو شنیدم چو قوی زیبا بمیرد فریبنده زادو............. بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه دوری و تنها بمیرد درآن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی برآنند که این مرغ شیدا کجا...
-
آتش عشق ( برای دختر و همسرم افسانه و غزل )
دوشنبه 19 آذر 1386 11:19
آتش عشق تو در جان خوشتر است جان ز عشقت آتش افشان خوشتر است هر که خورد از جام عشقت قطره ای تا قیامت مست و حیران خوشتر است تا تو پیدا آمدی پنهان شدم زان که با معشوق پنهان خوشتر است درد بر من ریز و درمانم مکن زان که دردتو ز درمان خوشتر است.... وقتی قدم به کاشانه ی قلبم نهادی,ویرانه ی این قلب شکسته را امیدی تازه بخشیدی....
-
نوشته های زیبا
دوشنبه 5 آذر 1386 14:14
من کیستم ؟ به پای تو از دست رفته ای تابی نمانده در تنم افسونگری مکن من چیستم ؟ به راه تو از جان گذشته ای صبری نمانده دردل من،دلبری مکن آن سوی پنجره زیباست اگربگذارند چشم مخصوص تماشاست اگربگذارند من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند اگه خواستی عشقتو یک گوشه قایم کنی روی قلب من حساب کن اگه یک وقت...
-
آرزوهای ویکتور هوگو
چهارشنبه 30 آبان 1386 11:53
"آرزوهای ویکتور هوگو" اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد و پس از تناییت، نفرت از کسی نیابی آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم که دوستانی داشته باشی از جمله دوستان...
-
سخنان بزرگان
چهارشنبه 30 آبان 1386 11:51
سخنان بزرگان" 1) کسی که عقل را بر احساساتش غلبه دهد، قوی ترین انسان روی زمین است. (امام علی) 2) راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است. (ویل کارنگی) 3) اگر آینه نبود، همیشه خود را جوان می دانستم. (پیکاسو) 4) افسوس که جوان نمی داند و پیر نمی تواند. (محمد حجازی) 5) گروهی از ما، آنچنان حواسمان به چیزهایی که نداریم...
-
روش نگارش نامه عاشقانه
دوشنبه 28 آبان 1386 09:16
روش نگارش نامه عاشقانه چه چیزی میـتواند رمانتیک تر از دریافت یک نامه عاشقانه دسـت نـویس بـاشـد. ایـن نوع نامه ها هنوز هم به عنوان یکـی از بـهتـریـن هدیه های ولنتاین به شمار می روند اما نـبـایـد آنـهـا را مـخـتـص فـوریـه بـدانـیم در هر زمان از سال نـامـه هـای عـاشـقـانه تجلی قدرتمندی از عشق شمـا را پدیدار می سازند....
-
ستاره
دوشنبه 28 آبان 1386 09:09
ستاره گم شد و خورشید سر زد پرستویی به بام خانه پر زد در آن صبحم صفای آرزویی شب اندیشه را رنگ سحر زد پرستو باشیم و از دام این خ ا ک گشایم پر به سوی بام افلاک ز چشم انداز بی پایان گردون در آویزم به دنیایی طربناک پرستو باشم و از بام هستی بخوانم نغمه های شوق و مستی سرودی سر کنم با خاطری شاد سرود عشق و آزادی پرستی پرستو...
-
باران عشق من
یکشنبه 27 آبان 1386 10:02
باران عشق من در زیر باران نشسته بودم… چشمم را به آسمان دوخته بودم… چشمم را به ابرهای سرگردان دوخته بودم…انتظار می کشیدم…انتظار قطره ای عاشق از باران که از آسمان بیاید و بر چشمانم بنشیند… تا شاید چشمانم عاشق آن قطره شود… باران می بارید آسمان می نالید، ابرها بی قرار بودند…صدای رعد ابرها سکوت آسمان را در هم شکسته بود…...
-
بعدها
یکشنبه 27 آبان 1386 10:01
بعدها مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها ‚ دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم...
-
خوشبختی خطر کردن است....
شنبه 26 آبان 1386 15:42
خوشبختی خطر کردن است.... دلبسته ی کفش هایش بود.کفش هایی که یادگار سال های نو جوانی اش بودند.دلش نمی آمد دورشان بیندازد.هنوز همان ها را می پوشید.اما کفش ها تنگ بودند و پایش را می زدند.قدم از قدم اگر بر می داشت تاولی تازه نصیبش می شد. سعی می کرد کمتر راه برود زیرا که رفتن دردناک است. می نشست و زانوانش را بغل می گرفت و...
-
انسان و پرنده
شنبه 26 آبان 1386 14:57
پرنده بر شانه های انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: اما من درخت نیستم.تو نمی توانی روی شانه های من آشیانه بسازی. پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم. انسان خندید و این به نظرش بزرگ ترین اشتباه ممکن بود. پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار...
-
گوشی های دو سیمکارته
شنبه 26 آبان 1386 14:53
با سلام خدمت دوستان عزیز ببخشید چند روزی هست خیلی سرم شلوغ شده و نتونستم میل بزنم بنا به در خواست یکی از دوستان عزیز اطلاعاتی در مورد گوشی های دو سیمکارته رو براتون گذاشتم....امیدوام به دردتون بخوره گوشی های دو سیمکارته - با قابلیت، بی کیفیت یک گوشی، دو سیم کارت از حدود شش ماه پیش گوشی هایی پا به عرصه متنوع انواع گوشی...